نااهل بودن . اهلیت نداشتن . بی لیاقتی و ناسزاواری . نداشتن شایستگی .
ناخلف بودن . ناکسی . فرومایگی: و اگر دیگری چون رضا(ع ) با دیگری بسازد و صلحی کند... آن را بمداهنه و بی حمیتی و نااهلی منسوب سازد. (کتاب النقض ص 365).
گفت هیهات خون خود خوردی
این چه نااهلیست و نامردی .
سعدی (هزلیات ).