جستجو
کد : DK-168072     

م


حرف بیست و هشتم از الفبای فارسی و حرف بیست و چهارم از الفبای ابتثی (حروف هجای عربی که به ترتیب الف . ب . ت . ث آید، مقابل ابجدی ) و حرف سیزدهم از الفبای ابجدی است و در حساب جمل آن را به چهل دارند و آنرا میم گویند و بدینسان نویسند: «م « »م'» «'م'« »'م » مانند: آدم ، مملکت و کم . این حرف مرفوع و از حروف یرملون است . و نیز یکی از هفت حرف آتشی است و آن هفت عبارتند از: الف و های هوز و طای حطی و میم و فای سعفص و شین قرشت و ذال .
ابدالها:
- این حرف در عربی بدل به «ب » شود مانند:
یشم = یشب .
لازم = لازب .
محت = بحت .
مطمئن = مطبئن .
احزام = احزاب .
ذام = ذاب .
- و بدل به «ث » شود مانند:
معر = ثعر.
- و بدل به «ن » شود مثل :
بنام = بنان .
ذام =ذان .
ذیم = ذین .
ابزیم = ابزین .
- و در فارسی بدل از «ن » آید مانند: چمبه = چنبه .
دمب = دنب .
پشت بام = پشت بان .
نردبام = نردبان .
خم = خنب .
دم =دنب .
شکمبه = شکنبه .
- و بدل به «ب » شود مثل :
غژم = غژب .
  • در اصطلاح علم تجوید علامت خاصه وقف لازم است که روی کلمات قرآن مجید گذارند. و گاه رمز است . (وقف لازم ).
  • گاه رمز است از معروف .
  • گاه رمز از مقدم است در مقابل «خ » که رمز از موخر است .
  • نزد ارباب حدیث رمز است از مسلم و صحیح مسلم .
  • گاه رمز است از مکرر.
  • رمز از میلادی (سنه )، مقابل سنه هجری است .
  • گاه کلمه ای را مکرر کنند و حرف اول کلمه دوم را به میم بدل کنند و از مجموع ترکیب اتباعی سازند و معنی «جز آن و امثال آن و غیره » مستفاد شود، مانند: زنگ منگ، سر مر، شیر میر، صادق مادق، ضرب مرب ، آب ماب ، سیب میب ، شست مست ، اسب مسب ، بچه مچه ، جنگ منگ، خنده منده ، در مر، راه ماه ، بار مار، یخ مخ ،عرب مرب ، غارت مارت . و اگر کلمه مبدو به میم باشد، در دومی میم را گاهی بدل به «پ » کنند، مانند: مرد پرد. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا):
    بدان که گفت محمد حیا ز ایمان است
    ندارد ایمان آن دول بی حیاو میا.

    سوزنی .

    • برچسب ها:
    • م