جستجو
کد : DK-137169     

غافت


(ع اِ) گلی است لاجوردرنگ درازشکل و شاخهای باریک دارد بدرازی یک وجب و گل و برگ و شاخ آن همه تلخ است و از کوهستان حوالی شیراز آورند، بوته آن را حشیش الغافت و شجرة البراغیث و شوکه منتنه گویند، نیم مثقال آن حیض را برسد. (برهان ). به فارسی آن را گل خُله گویند و از گیاههای خاردار است ، برگی چون شاهدانه و گلی چون نیلوفر دارد.(از بحر الجواهر). به لاتینی اوبطوری و به بربری اکرسومنه نامند و نبات آن راحشیشه الغافت و شجرةالبراغیث و شوکه منتنه نامند.
ماهیت آن : گیاهی است خاردار و برگ آن دراز و عریض و طولانی و مزغب و از وسط برگهای آن شاخی مجوف خشن روییده و گل آن کبود مایل به بنفشی و طولانی و جمیع اجزای آن بسیار تلخ و از صبر تلختر و با عفوصت و قبض کمی و حرارت چندان ندارد و مستعمل گل آن است با عصاره آن ، و قوت آن سه سال باقی می ماند. بهترین آن فارسی است که از کوهستان شیراز آورند و رومی نیز. طبیعت آن گرم در اول و خشک در دوم و جمعی برعکس نیز گفته اند و صاحب ارشاد گرم و خشک در دوم دانسته و با قوت قابضه کمی .
افعال و خواص آن : ملطف و مقطع و جاذب و جالی و مفتح سده جگر و سپرز و تنقیه مجاری آن و جهت تبهای مرکبه و اسهال اخلاط سوخته و ادرار بول و شیر و حیض و عرق.
اعضاء الغذا، و النفض : آشامیدن حشیش و یا عصاره آن جهت اوجاع کبد و تفتیح سدد آن و سده طحال و تقویت کبد و تحلیل اورام آن و اورام طحال و صلابت آن و صلابت معده و سوءالقنیه و استسقاء و ادرار بول و حیض و با شراب جهت قروح امعا و حمول آن مدر قوی حیض بعد از یاس از آن .
القروح : آشامیدن نیم مثقال از حشیش آن با آب شاهتره و سکنجبین و هم چنین گل و عصاره آن و ضماد گیاه آن با پیه خنزیر کهنه و یا پیه هر حیوانی که باشد سرشته جهت قروح عسرة الاندمال و طلای عصاره آن جهت جرب و حکه و ذرور آن مجفف و التیام دهنده زخمها.
الحمی : جهت حمیات مزمنه کهنه و مرکبه و سوداویه و صفراویه ومحترقه به تخصیص عصاره آن با عصاره افسنتین .
الزینة: جهت داء الثعلب و داءالحیة. گویند مضر طحال است ، مصلح آن انیسون ، مقدار شربت آن در غیر مطبوخ تا سه درم و در مطبوخ تا هفت درم ، بدل آن در حمایت به وزن آن اسارون و نیم وزن افسنتین . و طریق اخذ عصاره آن آن است که گیاه آن را و آب آن را گرفته در آفتاب بگذارند تا منعقد گردد، پس افراص ساخته خشک نمایند. طبیعت آن سرد و خشک و الطف از جرم آن .
افعال و خواص آن : ملطف و مقطع و رافع جرب و حکه و تبهای کهنه و درد جگر با آب شاهتره و سکنجبین ، مقدار شربت آن نیم مثقال تا یک مثقال ، مضر انثیین ، مصلح آن مصطکی ، بدل آن سه وزن آن غافث و گویند سه وزن آن سماق است و تخم آن را چون با شراب بیاشامند جهت قروح امعاء و نهش هوام مفید و حب و اقراص و معجون در قرابادین کبیر ذکر یافت . مولف اختیارات بدیعی آرد: بهترین آن فارسی بود که از کوهستان حوالی شیراز آورند و رومی نیز نیکو بود و آن گلی است لاجورد رنگ دراز شکل و شاخهای وی باریک بود و بدرازی یک وجب بود و کوتاه تر نیز بود و گل وی و شاخ وی و ورق وی همه تلخ بود بغایت مانند صبر، و طبیعت آن گرم بود در اول و خشک بود در دویم و گویند معتدل بود در گرمی و سردی و گویند سرد است و وی لطیف بود و در ابتدا داءالثعلب عظیم نافع بود و با پیه کهن بر ریشهایی که دشخوار بود باصلاح آورد و درد جگر و معده و صلابت سپرز و قرحه امعا و تبهای مزمن و صفرای محترقه بیرون آورد و مقدار شربت از وی نیم مثقال بود و وی حیض براند و گویند مضر بود بسپرز و مصلح آن انیسون است و بدل آن نیم وزن آن افسنتین با یک وزن آن اسارون . (اختیارات بدیعی ). حکیم مومن آرد: شکوفه گیاهی است کبود مایل به بنفشی و طولانی و تلخ و با عضوصت و برگش دراز و عریض و زغب دار و از وسط برگها شاخ مجوف خشونت دار می روید و قوتش تا سه سال باقی است . در دوّم گرم و در اول خشک و لطیف و جالی و مفتح سدّه جگر و مقوی معده و جگر و مدر حیض و بول و شیر و عرق و مسهل اخلاط سوخته و حاره و رافع تبهای مرکبه و سدّه سپرز و جگر و ذرور او مخفف و التیام دهنده زخمها و حمول او مدر قوی حیض و گویند مضرّ سپرز است ، و مصلحش انیسون و بدلش مثل او اسارون و نصف آن افسنیتن و شربت او سه درهم و در مطبوخ هفت درهم است . (تحفه حکیم مومن ). ابن البیطار در شرح «غافث » آرد: دیسقوریدوس فی الرابعة اناطوربوس هو من النبات المستانف کونه فی کل سنة یستعمل فی وقودالنار و یخرج قضیباً واحداً قائماً دقیقاً اسود صلباً خشبیاً. علیه زغب طوله ذراع او اکثر، علیه ورق متفرق بعضه من بعض مشرف تشریفات او اکثر،و هذه الشرف مشرفة مثل تشریف المنشار شبیهة بورق النبات الذی یقال له نیطافلن اوورق الشهدانج و لون الورق الشهدانج و لون الورق الی السواد و علی الساق من نصفه بذر علیه زغب یسیر مائل الی السفل اذا جف یتعلق بالنبات . جالینوس فی السادسة، قوة هذالدواء قوة لطیفة قطاعة تجلو من غیر ان تحدث حرارة معلومة و لذلک صار یفتح سدد الکبد و فیه مع هذا قبض یسیر بسببه صار یقوی الکبد. دیسقوریدویس .و ورق هذا النبات اذا دق ناعماً و خلط بشحم الخنزیرالعتیق و وضع علی القروح العسرة الاندمال ابراها وهذا النبات او بزره اذا شربا بالشراب نفعا من قرحةالامعاء و من نهش الهوام . لی . قد کثر الاختلاف فی هذالنبات بین الاطباء مشرقاً و مغرباً حتی انه لم یثبت له حقیقة عند احد منهم ، فاطباء المغرب الاقصی و افریقیة یستعملون مکانه النبات المسمی بالبربریة. (برهان ). و هو الطابق و رجعوا فی ذلک قول اسحاقبن عمران واحمدبن ابی خالد، و هذا غلط منهم فاحش ، لان البرهلان قد ذکره دیسقوریدوس فی الثالثة وسماه بالیونانیه (فوتیرا) و هو الطابق بالعربیة و قد ذکرته فی حرف الصاء، و اما بعض اطباء الاندلس فانهم یستعملون هذالدواءالذی تکلمنا فی هیئته و قوته کدیسقوریدوس و جالینوس و اهل اطباء العراق و الشام والدیار المصریة فلیس یعرفون شیئاً مما ذکرناه و انما یستعملون نباتاً آخر شدیدالمرار، له زهر ازرق الی الطول ماهو، و له قضبان مدورة دقاق تشبه الدقیق من الاسل ولون ورقه و قضبانه الی الصفرة و جمیعه شدید المرارةامر من الصبر و هو اشدّ قوة و اظهر نجحاً فی تفتیح سدد الکبد و غیرها من الدواء الذی قالت التراجمة عنه انه الغافث فی مفردات دیسقوریدوس و جالینوس فاعلمه . و قال بدیغورس و بدله نصف وزنه اسارون و وزنه و نصف وزنه افسنتین . (مفردات ابن بیطار ج 2 ص 144-145). داود ضریر انطاکی ذیل «غافت » آرد: نبت عریض الاوراق مزغب فی وسطه قضیب مجوف خشن ، له زهر الی الزرقة، و منه بنفسجی مرالطعم عفص یدرک اواخرالربیع، تبقی قوته ثلاث سنین ، و هو حارُ فی الثانیه یابس فی الاولی او معتدل یسهل الاخلاط الحارة والمحترقه و یفتح السدد و یطفی ءالحمیات بالغاً حتی قیل یبرده و یزیل الطحال و عسرالبول و یدرالفضلات حتی الحیض بعد الیاس ولو احتمالاً، یدمل و یجفف بمطلق الشحوم ذروراً و هو یضرالطحال مع نفعه منه و یصلحه الانیسون و شربة جرمه ثلاثة و مطبوخه سبعة و بدله مثله اسارون و نصفه انیسون . (تذکره داودضریر انطاکی ص 259). غافث . اوفطاریون . اوقطاریون شجرةالبراغیث . دوای جگر. شوکة منتنة. بقلة القمل .