نعت فاعلی از غبطة.آرزومند به حال کسی بی زوال آن از وی . رشک برنده . (منتهی الارب ). ج ، غُبُط. (منتهی الارب ). و در اقرب الموارد آرد: الغابط; الحاسد و الذی یتمنی نعمة علی ان لاتتحول عن صاحبها فان تمنی عین ماله و نعمته فهو الحسد. ج ، غُبًّط.
خوشحال . نیکوحال . (المنجد). آزماینده گوسفند که فربه است یا نه : کغابط الکلب یبغی الطرق فی الذنب . (تاج العروس ).