جستجو
کد : DK-137003     

غائب


نعت فاعلی از غیبت . نهان . ناپدید. نابدید. (منتهی الارب ). پنهان . ناپیدا. (دهار). ناپدیدار. خلاف حاضر. آنکه حاضر نیست . آنکه حضور ندارد. مقابل شاهد و حاضر و رجوع به شاهد در اساس الاقتباس ص 333 شود.
  • و اسم است آنچه را که پنهان شود. (منتهی الارب ). و غائبک ماغاب عنک . (قطر المحیط). عارج . (منتهی الارب ). ج ، غُیٍّب ، غُیّاب ، غَیَب ، غائبون در حالت رفعی و غائبین در حالت نصبی و جری . (دهار) (المنجد). مقبئن . غائب . (منتهی الارب ):
    نشد از جانبشان غائب روزی و شبی .

    منوچهری .