جستجو
کد : DK-130205     

عاقد


عقدکننده .
  • گره زننده . (غیاث اللغات ). استوارکننده . (اقرب الموارد).
  • جاء عاقداً عنقه ; آمد خم کننده گردن خود را از روی تکبر. (اقرب الموارد).
  • در اصطلاح فقها، اجراکننده صیغه در معامله .
  • کسی که عقد نکاح بندد. (ناظم الاطباء).
  • آهوی گردن کج کرده یا گردن بر سرین نهاده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد).
  • ناقه ای که گره کند دم خود را و آن علامت آبستنی است از وی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد).