جستجو
کد : DK-130091     

عاری


برهنه . ج ، عُراة. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (غیاث اللغات ). رجل عاری الاشاجع; مردی که گوشت ندارد. (مهذب الاسماء). کسی که به بیماری «عروا» مبتلا شود. (اقرب الموارد).
  • مبرا و بی مو.
  • صاف .
  • معاف .
  • ساده . نادان . (ناظم الاطباء).
  • جوینده و آهنگکننده احسان از کسی .
  • امر عارض شونده . نازل شونده . (اقرب الموارد).