جستجو
کد : DK-130025     

عائر


از: عَور. (اقرب الموارد). رجوع به عور شود.
  • آنچه به چشم درد رساند. (منتهی الارب ). هر چه چشم را علت رساند. (از اقرب الموارد).
  • (اِ) درد چشم . (منتهی الارب ). رمد. (اقرب الموارد).
  • خاشاک چشم . (منتهی الارب ). قذی . (اقرب الموارد).
  • آبله ریزه بر پلک زیرین . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد).
  • تیر و سنگ که رسد و اندازه آن معلوم نباشد. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).