جستجو
کد : DK-123550     

ص


حرف چهاردهم از حروف هجاء عرب و هفدهم از الفباء فارسی و هیجدهم از حروف ابجد و در حساب جُمًّل آن را به نود دارند.
  • این حرف در لغت فرس نیامده لیکن گاهی برای رفع اشتباه با کلمات مشابه «س » را «ص » نویسند و «س » خوانند: صد «سد»، شصت «شست ».
  • و در فن تجوید «ص » از حروف اَسلیه و مهموسه و مصمته و مطبقه و حروف هفتگانه مستعلیه و از حروف ناریه وحروف مرفوع شمسی و رمز وقف مباح مرخص است .
  • و نیز رمز است از صفحه و صلوات اللّه علیه یا صلی اللّه علیه که گاه آن را بدین صورت «ص » نویسند.
  • و نام سوره سی وهشتم است از قرآن و آن مکیه است ، دارای هشتادوهشت آیت ، پس از صافات و پیش از زمر.
  • و در تداول عرب کلمه ای که دارای این حرف و حرف «ج » باشد مُعرّب است ، چه در زبان عرب این دو حرف در یک کلمه جمع نشود، چون صاروج ، جمص ، جیص ، جص .
    ابدالها:
    - در تعریب بدل از «ج » آید:
    صقرات = جغرات .
    -و نیز بدل از «چ » آید:
    صک = چک .
    صنج = چنگ.
    صغانی = چغانی .
    صلیب = چلیپا.
    صنار = چنار.
    صرم = چرم .
    صین = چین .
    دارصینی = دارچینی .
    رصاص = رچاچ .
    بلوص = بلوچ .
    صندل = چندل .
    صیدنه = چیدنی .
    ابن صهاربخت = ابن چهاربخت .
    صغانه = چغانه .
    - و نیز بدل از «ز» آید:
    بوصی = بوزی .
    آمیص = خامیز.
    صندوق = زندوق.
    قصار = گازر.
    (و محتمل است صدیق و زندیق نیز از این قبیل باشد).
    - و نیز بدل از «س » آید:
    اصفهان = اسپهان .
    صنج = سنگ.
    صنجه = سنگه .
    صرود = سردسیر.
    - حرف «ص » در عربی گاه بدل به «ز» شود:
    بصاق = بزاق.
    صعتر = زعتر.
    - و گاه بدل از «س » آید:
    صماخ = سماخ .
    بصاق = بساق.
    قفص = قفس .
    بلهصه = بلهسه .
    صعتر = سعتر.
    - و گاه بدل از «ض » آید:
    تیصیص = تیضیض .
  • و بر روی حروف علامت شک است که چون در صحت کلمه ای شک کنند بالای آن «ص'» نهند و چون به صحت پیوندد حائی بدان ملحق سازند، بدین صورت «صح » که نشانه رفع شبهه و شک است ، تا احتیاج به قلم زدن آن نباشد. (از معجم الادباء ج 1 ص 317).

    • برچسب ها:
    • ص