جستجو
کد : DK-98378     

ر


حرف دوازدهم از الفبای فارسی و دهم از حروف هجای عرب (ابتث ) و بیستم از حروف ابجد و بحساب جُمًّل آن را به دویست دارند و از حروف مکسوره و زلاقه و مسروری و منفصله یا خواتیم و آنیه و مهمله (غیر منقوطه ) و نورانیه یا حروف حق و متشابهه یا متزاوجه و لثوی و از حروف یرملون میباشد و در علم نجوم و احکام نشانه قمر و رمز است از ربیعالاًّخر و ارجع الی ... و در فارسی باکاف (رک ) علامت «رجوع کنید...» و در علم جفر جزء هفت حرف خاکی . رجوع شود به برهان قاطع چ معین . و از حروف مجهوره و شمسیه و ذولقیه میباشد. نام آن را «رِ» و «را» و «راء» گویند و نیز «رای قرشت و «رای » و «ری » نیز گفته اند و در کتابت » آن را مانند زاء نویسند لیکن بدون نقطه (رک لغت نامه حرف ز) این حرف در السنه سامی (عربی ، عبرانی ، سریانی ، آرامی ) هست و در زبانهای قدیم ایران از قبیل پهلوی و اوستائی و همچنین در سانسکریت نیز هست . (فرهنگ نظام ).
  • در علم تجوید گویند راء را هشت صفت است : جهر، بین الشدة و الرخاوه ، انفتاح ، استفال ، انحراف ، تکریر، زلق، سکون ; و در قرائت زبان عربی در چهار موضع به ترقیق و شش موضع به تفخیم ادا شود. (تجویدالقرآن تالیف محمدبن علی بن محمد الحسینی در مقدمه قرآن چ علی اکبر علمی ص 4). و بجهت آنکه شعرای عرب بقافیه راء بسیار شعر سروده اند گویند: «الراء حمارالشعراء لکثرته » و عجب که در فارسی نیز چنین است .
    ابدالها:
    حرف «ر» و حروف ذیل در لهجه های مختلف فارسی به هم بدل شوند:
    - بدل به «ج » شود. مانند:
    تیر = تیج .
    صاحب فرهنگ آنندراج احتمال داده است که این دو مصحف کلمات تیز و تیخ باشند. لیکن در برهان قاطع ذیل تیج نوشته است : «با جیم به وزن هیچ ... و تیر را نیز گویند که به عربی سهم خوانند.» در پهلوی تیج آمده است ولی تبدیل «ر» به «ج » بعید می نماید.
    - بدل به «ش » شود. مانند:
    انگاردن = انگاشتن .
    انباردن = انباشتن .
    آغاردن = آغاشتن .
    حکیم نزاری گوید:
    به منزلی که فرود آیم از فراق رخت
    ز خون دیده جهان سر به سر بیاغارم .
    رمیدن = شمیدن .
    - بدل به «غ » شود. مانند:
    کنار = کناغ .
    اسدالحکماء گفته است:
    میان ْ آبگیری به پهنای باغ
    شناور شده ماغ از هر کناغ .

    (آنندراج )

    • برچسب ها:
    • ر