جستجو
کد : DK-48194     

تابع


پس رو و چاکر. ج ، تبع. (منتهی الارب ).
  • پس رونده . لاحق. پیرو. فرمانبردار. مطیع. خادم . مقابل متبوع : زامل . پس رو و تابع. (منتهی الارب ):
    خصم تو هست ناقص و مال تو زاید است
    کت بخت تابع است و جهانت مساعد است .

    منوچهری .