جستجو
کد : DK-48142     

تاب رفتن


در رنج و پیچ و تاب شدن .
-در تاب رفتن ; به خود پیچیدن از درد:
در تاب رفت و طشت طلب کرد و ناله کرد
آن طشت را ز خون جگر باغ لاله کرد
خونی که خورد در همه عمر از گلو بریخت
خود را تهی زخون دل چندساله کرد.

؟