جستجو
کد : DK-367     

آب کردن


تذویب . گداختن . اذابه . ذوب . مذاب کردن . حل کردن . محلول ساختن .
  • مجازاً، فروختن چیزی بنهانی . بفروش رسانیدن کالایی کم مشتری و کاسد یا قلب و ناروا.
    -دل کسی را آب کردن ; او را در مطلوب و آرزویی انتظار دادن .