جستجو

گاو بی شاخ و دم
شخص نهایت نادان . بغایت احمق و جاهل . رجوع به امثال و حکم دهخدا شود.
گاوترکنک
آب تره .
گامیش بنه
موضعی در دابو در آمل (مازندران ). (سفرنامه مازندران و استرآباد رابینو ص 112 بخش انگلیسی ).
گاو افشار
دهی است از دهستان میانکوه بخش مهریز شهرستان یزد، واقع در 18 هزارگزی جنوب مهریز و 16 هزارگزی باختر جاده یزدبانار. کوهستانی ، معتدل ، دارای 849 تن سکنه . آب آن از قنات ، محصول آنجا غلات . شغل اهالی زراعت و صنایع دستی آن نساجی است . راه فرعی دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10).
گاوبیلی
دهی است از دهستان مهوید بخش حومه شهرستان فردوس ، واقع در 24 هزارگزی شمال خاوری فردوس ، سر راه مالرو عمومی گناباد به فردوس ، کوهستانی معتدل ، دارای 12 تن سکنه . آب آن از قنات . محصول آنجا غلات ، تریاک ، پنبه ، زیره ، ابریشم . شغل اهالی زراعت است . راه آن مالرو است . مزرعه جعفرآباد جزء این ده است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
گاوتکیه
تکیه کلان طولانی که ارباب دول بر مسند نشسته پس پشت گذارند:
نبودی گر از تیرگی بد نمود
شدی گاوتکیه ز چرخ کبود.

؟

گاوخفت
دهی است از دهستان چنارود بخش آخوره شهرستان فریدن ، واقع در 22هزارگزی شمال باختر آخوره ، متصل براه گاو خفت به آخوره . کوهستانی ، سردسیر. دارای 287 تن سکنه . آب آن ازقنات ، محصول آنجا غلات ، حبوبات . شغل اهالی زراعت است و راه مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10).
گاو جنگی
گاو نر که آن را برای جنگیدن تربیت کنند:
کل همچو گاو جنگی هر کس بینه بزنه
در شان کل خدا گفت کلا لینبذن .

اشعری مازندرانی (در باب پهلوان کچل ).

گاوخواره
نهری است عظیم که از جیحون برگرفته اند و بر این عمارت فراوان و زراعت بی پایان کرده مثل گاوخواره . رجوع به نزهةالقلوب ج 3 ص 213 شود. و قیل غارا بخشنه بستة فراسخ نهر یاخذ من جیحون فیه عمارةالرستاق الی المدینة و یسمی هذاالنهر گاوخواره . تفسیره ، آکل البقر و هو نهر عرضه خمسة اذرع و عمقه نحو قامتین . (صورة الاقالیم اصطخری ).
گاورس سیم
کنایه از ستاره است . (ناظم الاطباء).
گاوچالی
دهی است از دهستان پاطاق بخش سرپل ذهاب شهرستان قصر شیرین ، واقع در 11000گزی جنوب خاوری سرپل ذهاب کنار شوسه قصر شیرین به کرمانشاهان . دامنه ، هوای معتدل ، دارای 170 تن سکنه . آب آن از سرآب رزآب . محصول آنجا غلات ،لبنیات ، توتون ، صیفی ، شغل اهالی زراعت ، گله داری و تهیه زغال هیزم است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
گاو خوش علف
گاوی که هرچه به دهن او رسد خورد. (مثل ...) رجوع به گاو شود.
گاودنبال
هر چیزی و شکلی که یک سر آن پهن و سر دیگر آن باریک باشد. آن را مخروطی نیز گویند. (برهان ) (آنندراج ).
گاوزبان جنگلی
نوعی گاوزبان که گلهای آن درشت تر و جوشانده آن معرق و ملین است . (گیاه شناسی گل گلاب ص 242).
گاوخونی
رودخانه زاینده رود که از ارتفاعات زردکوه بختیاری سرچشمه میگیرد. پس از عبور از منطقه بختیاری و شهر اصفهان درخاور شهرستان اصفهان در انتهای دهستان رودشت در باطلاق گاوخونی فرومیرود طول و عرض باطلاق مزبور در حدود 5 در 6 هزارگز بوده . این مقدار نیز متغیّر است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10). رجوع به گاوخانی شود.
گاودوش
ظرفی باشد سر آن گشاده و بُن آن تنگکه شیر گاومیش و گاو در آن دوشند و آن را به عربی علبه و محلب خوانند. و طغار دیواره بلندی را نیز گفته اند که لوله یا ناوی مانند جرغتو داشته باشد . گاودوشه . (برهان ). ظرفی است که آنرا دوشه نیز گفته اند. (آنندراج ). آنین ، گویس ، گاویش ، گویشه ، تغار، گویسه ، شیردوشه ، گودوش:
وی گفت بخنده اشرف خورازن
ای لاک دهانت گاودوش کس من
بسیار بگاه خنده مگشای دهن
بی تیغ مبادا سرت افتد از تن .

؟ (از جهانگیری ).

گاوزبان کوهی
نوعی گاو زبان که دارای گلهای آبی رنگ کوچک می باشند. (گیاه شناسی گل گلاب ص 242).
گاودوش آباد
دهی است از دهستان هریس بخش مرکزی شهرستان سراب ، واقع در 17 هزارگزی جنوب باختری سراب ، 7 هزارگزی سراب تبریز، جلگه و هوای آن معتدل . دارای 455 تن سکنه . آب آن از نهر و چاه محصول آن غلات و بزرک ، شغل اهالی زراعت و گله داری است .راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
گاورسه نقره گون
کنایه از گوهر تیغ باشد:
بلارک بگاورسه نقره گون
ز نقره برآورده گاورس خون .

نظامی (شرفنامه چ ارمغان ص 438).

گاو زر
صراحی و ظرفی است که از طلا به هیات گاو ساخته باشند. (برهان ). ظرفی که بصورت گاو از زر سازند و در آن شراب نوشند. (آنندراج ):
شرط صبوحی بود گاو زر و خون رز
خون سیاوش بریز گاو فریدون بیار.

خاقانی .