جستجو

چاراصل
عناصر اربعه (آب و خاک و باد و آتش ):
یک دو شد از سه حرفش چاراصل و پنج شعبه
شش روزو هفت اختر نه قصر و هشت منظر.

خاقانی .

چاربالش نه
آن که چاربالش نهد:
پنج نوبت زن شریعت پاک
چاربالش نه ولایت خاک .

نظامی (هفت پیکر).

چادر چاخچور
رجوع به چادر چاقچور شود.
چادرسیاه
روپوش سیاه . حجاب سیاه : طَلْس ; چادر سیاه . (منتهی الارب ).
  • خیمه سیاه رنگ. سیاه چادر. چادر بلوچی . (تربت حیدری خراسان ). خانه سیاه . (تربت حیدری ).
  • چارامین
    خلفای اربعه . خلفای راشدین . رجوع بفرهنگ ضیاء شود.
    چاربامک
    رجوع به چهار بامک شود.
    چادر چاقچور
    جامه زنان آنگاه که از خانه بیرون میرفتند مرکب از شلواری فراخ و دوپاچه بهم پیوسته که از کمر تا نوک انگشتان پای را می پوشید (چاقچور) و چادری چون عبایی فراخ که از فرق سر تا پای ایشان میرسید.
    چادرشب
    جامه ای که در آن رختخواب و بستر پیچند. (ناظم الاطباء). چادر رختخواب ; چارشب . چارچب:
    راحت میخوارگان ازپرتو ماهست و بس
    بسته در چادرشب مهتاب رختخواب را.

    تاثیر (از آنندراج ).

    چاراویماق
    از بلوکات ولایت هشترود دارای 206 قریه و 40 فرسخ مساحت آن است . مرکز آن سریک حدشمالی بلوک هشترود شرقی محال اوچ تپه جنوبی ولایت افشار و غربی گرمرود میباشد. (جغرافیای سیاسی کیهان ).
    چاربانگ
    زود. چالاک . (ناظم الاطباء).
  • محسوس . (ناظم الاطباء).
  • چادر چاقچور کردن
    ملبس به چادر و چاقچور شدن . چادر و چاقچور پوشیدن .
  • کنایه از آماده شدن زن برای خارج شدن از خانه .
  • چادر عبایی
    در تربت حیدری ، چادِر عَبائی . چادری که از پارچه ابریشمی سیاه رنگ بر سر کنند.
    چارآخر
    کنایه از چهار عنصر است که خاک و باد و آب و آتش باشد. (برهان ) (آنندراج ).
  • (اِخ ) چهار ستاره از بنات النعش باشد که آنها را نعش خوانند. (برهان ) (آنندراج ). چهارستاره دب اکبر. (ناظم الاطباء).
  • چارایستی
    مولف آنندراج در شرح این ترکیب گوید: «چارصدی . طغرا در مشابهات گوید:فقره و بهادران یاسمین با قصباتیان سه برگه بچارایستی شگفتگی رسیدند. از غوامض سخن » و چارصدی و چهارصدی را نیز شرح نکرده است ، و در ماخذ دیگر یافته نشد.
    چاربر
    مربع. ذواربعة اضلاع . چارضلعی . (فرهنگستان ).
    چادر چاقچوری
    زنی که چادر و چاقچور پوشیده است .
  • کنایه است از جنس زن .
  • چادرفگندی
    قسمی از خیمه . (ناظم الاطباء).
    چارآخشیج
    چارعنصر (آب وباد و خاک و آتش ). اربع عناصر است و آخشیج بمعنی یک عنصر آید. (آنندراج ). عناصر اربعه . (ناظم الاطباء).
    چاربازار
    بازارهای چهارگانه متقاطع.
    -چاربازار تهران ; عبارت است از چهار بازار که یکی لبافی است و دیگری کرجی دوزی و سومی سراجی و چهارمی نعلچیگری و چاربازار مسطور منتهی میشود بچارسویی که فاصله آن تا چهارسو بزرگ معروف طهران زیاده از صد قدم نیست . (مرآت البلدان ج 4 ص 30).
    -چاربازار قیصریه اصفهان ;از اسواق معتبره این شهر و از بناهای شاه عباس اول و نادر بازاری است که به این استحکام و خوبی و وسعت و ارتفاع ساخته شده باشد. (مرآت البلدان ج 4 ص 30).
    چاربرج
    اسم عمارت حکومتی بندر بوشهر و آن عمارتی است که در چهار ضلع آن چهار برج ساخته و بهمین مناسبت به این اسم موسوم گردیده است . شیخ نصرخان از طایفه آل مذکور که سمت مصاهرت مرحوم حسنعلی میرزای فرمانفرما ولد خاقان خلدآشیان فتحعلی شاه طاب ثراه را داشته و هنوز از خانواده او دربندر بوشهر هستند این عمارت را در عهد خاقان مغفور مبرور بنا نموده است و بعد خرابی بهمرسانیده در عهد ناصرالدین شاه سنگ بستی در کنار مرداب که غاوی مینامند ساخته شده و مخارج بسیاری کرده اند و دهنه چاربرج گردیده . در زمان حکومت مرحوم مویدالدوله طهماسب میرزا ولد مرحوم محمد علی میرزا بالاخانه ای رو به غاوی ودوبری شهر بنا نموده اند که در حقیقت یک ضلع یعنی یک برج از این چهار برج محسوب میشود و تقریباً منزل شخصی حاکم بندر بوشهر همان بالا خانه است : در تاریخ فارس تالیف میرزا جعفرخان خورموجی در ذکر بندر بوشهر مسطور است ، «که در اواخر دولت نادری شیخ ناصرخان ابومهیری که از اعراب نجد و در جهازات نادرشاهی ناخدایی با اعتبار بود شهر را بانی و صاحب اختیار آمد چون سه سمت بحر و یک طرف متصل براست سمت خشکی را حصنی حصین و بروجی رصین برافراشت » ممکن است بنای چاربرج را نیز همین شیخ ناصرخان کرده باشد. (مرآت البلدان ج 1).