پیرهن چاک
که پیراهن وی دریده باشد.
جامه بتن دریده از مستی . مست ِ دریده پیراهن:
زلف آشفته و خوی کرده و خندان لب و مست
پیرهن چاک و غزل خوان و صراحی دردست
نرگسش عربده جوی و لبش افسوس کنان
نیمشب مست ببالین من آمد بنشست .
حافظ.
پیشکش کردن
تقدیم کردن . هدیه کردن کهتر چیزی را بمهتر:
دستارچه ای پیشکشش کردم گفت
وصلم طلبی زهی خیالی که تراست .
حافظ.
پیش افکندن
پیش انداختن .
پایین افکندن . فرود آوردن سر و جز آن:
خجل گشتتان دل ز کردار خویش
فکندید یکسر سر از شرم پیش .
فردوسی .
پیلوت
1 ـ شمعک . 2 ـ طبقه همکف ساختمان که ارتفاع آن از بقیه طبقه ها کمتر است و معمولاً به عنوان پارکینگ و موتورخانه و یا انباری استفاده می شود.
پیامگیر
اسبابی الکترونیکی برای دریافت و ضبط پیام کسانی که به شماره معینی تلفن می کنند، منشی تلفنی .
پیک نیک
رفتن جمعی به سفر یا گردش بطور دانگی که هر یک سهم هزینه خویش بدهد. سور دانگی در بیرون شهر. گردش دسته جمعی دانگی .
پیش فاکتور
برگه ای که نشان می دهد فروشنده آمادگی فروش کالایی را به بهای اعلام شده دارد.
پیکادور
سوارکاری که در تاخت حیوانی مهاجم مانند گاو و جز آن را به نیزه زند.
پیتزا
نوعی غذای ایتالیایی که برای تهیه آن از خمیر و پنیر مخصوص به همراه انواع فرآورده های گیاهی و گوشتی استفاده می کنند و آن را در فر می پزند، پیزا نیز گفته می شود.
پیمانی
کارمندی که استخدام رسمی نباشد؛ قراردادی .
پینگ پنگ
تنیس روی میز که با توپ تخم مرغی و راکت و میز مخصوصی که وسط آن دارای تور است انجام می شود.