جستجو

هاج و واج
حیرت زده . حیران . متحیر. مات . مبهوت .
  • گیج . گیج و ویج . دنگ. منگ. رجوع به هاج ، هاژ، هاژو، هاژ و واژ و هاژه شود.
  • هادر
    نعت فاعلی از هَدْر. رجوع به هدر شود. (از اقرب الموارد).
  • شتر بابانگ. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
  • مرد بی اعتبار. (منتهی الارب ).
  • ساقط. افتاده . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ).
  • شیری که زبرین آن سطبر و چغرات باشد و زیرین آن تنک و زرداب شده باشد، و این پس از ترش شدن گردد. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). ج ، هدَرَة. (اقرب الموارد).
  • هابسبورگ
    خانواده آلمانی ، که اصل آن از سواب بود. این خاندان به نام و به قلعه مستحکمی که در آرگوی سویس واقع بود منسوب است . از افراد خانواده مزبور، آلبر لو ریش (1153-1199 م .) قلمرو قابل ملاحظه ای در سویس و آلزاس به دست آورد و رودلف دو هابسبورگ بر اریکه امپراتوری تکیه زد. علاوه بر این ، بعضی از افراد این خانواده بوهم ، هنگری ، اسپانْی ، املاک خالصه اتریش ، ندرلند و قسمتی ازایتالیا را متصرف شدند. و با ازدواج ماری ترز دختر امپراتور شارل ششم با دوک فرانسوای سوم قلمرو ماری ترز به خانواده لورِن انتقال یافت . دوک فرانسوای سوم که بعداً امپراتور فرانسوی اول (1745-1765 م .) گردید، نام لورن هابسبورگ را به فرزندان خود بخشید.
    هاتول واتول
    (اصطلاح عامیانه ) آب هاتول واتول ; آب کدر، تیره و گل آلوده . (یادداشت مولف ).
    هاج و واج شدن
    سرگردان شدن . متحیر شدن .
  • گیج شدن .
  • هادرمال
    (اصطلاح گیاه شناسی ) مولف کتاب گیاه شناسی آرد: ماده ای چوبی که لینیین یا هادرمال میگردد. (گیاه شناسی گل گلاب ص 40).
    هابس هایم
    حاکم نشین ناحیه هوت رن (رن علیا) از آرندیسمان مولهوز که دارای 2000 تن سکنه است . شراب و کیرش آن معروف است .
    هاپی
    گاو نر مقدس . مصریان قدیم این حیوان را مانند کاملترین مظهر الوهیت پرستش میکردند و این فکر در آن واحد از پرستش ازیریس و فتاه ناشی شده است . این گاو باید دارای لکه ها و نشانه های مخصوصی باشد، از جمله : روی پیشانی لکه سفید بشکل هلال و به پشت صورت کرکس یا عقابی داشته باشد. و در زیر زبانش تصویر سوسکی باشد. در پایان مدتی معین (هنگامی که سن حیوان از بیست وپنج سال میگذشت )، کاهنان آن را در آفتاب در چشمه مخصوصی (رود نیل ) غرق میکردند و مومیایی آن مورد اعزاز و احترام قرار میگرفت .
    هاتی
    نام هندی فیل است . (فهرست مخزن الادویه ) (تحفه حکیم مومن ).
    هاج و واج کردن
    سرگردان کردن . متحیر کردن .
  • بازداشتن .
  • گیج کردن .
  • درمانده کردن .
  • هادروسانتریک
    (اصطلاح گیاه شناسی ) مولف کتاب گیاه شناسی آرد: هرگاه درساقه دسته آوندهای آبکشی بوسیله هادروم احاطه شودهادروسانتریک نامیده میشود، مانند سرخسها. (گیاه شناسی ، تشریح عمومی نباتات تالیف حبیب اللّه ثابتی ص 308).
    هابش
    ورزنده . (منتهی الارب ).
  • فراهم و گردآورنده . (تاج العروس ) (ناظم الاطباء).
  • هاتیک
    یعنی آن و این . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
    هاج و واج ماندن
    متحیر ماندن . سرگشته ماندن . سرگردان ماندن .
  • دست و پا گم کردن .
  • گیج ماندن .
  • هادروم
    (اصطلاح گیاه شناسی ) مولف کتاب گیاه شناسی آرد: اولین قسمتی که بیش از سایر قسمت های استوانه مرکزی جلب نظر مینماید وجود هادروم یا کسیلم میباشد که دسته های چوبی ریشه را تشکیل می دهد. اگر مقطع عرضی ریشه زنبق را تحت تاثیر معرف فلورو گلوسین قرار دهیم دسته های چوبی مذکور بشکل ستاره های منظمی به رنگ سرخ درمی آید و قسمتهای مختلف استوانه مرکزی را از یکدیگر متمایز میسازد. تعداد این دسته ها و همچنین تعداد آوندهایی که در هر یک از آنها وجود دارد در نباتات مختلف متفاوت است . مثلاً سرخسها اغلب دارای دو دسته هادروم میباشد، نخود دارای سه ، لوبیا چهار، پیاز پنج و زنبق دارای هفت دسته چوبی میباشد. و در انواع خرما تعداد دسته های آوند چوبی از صد تا متجاوز میشود. ولی تعداد دسته های چوبی در ریشه های فرعی بتدریج کاسته میشود. (گیاه شناسی ، تشریح عمومی نباتات تالیف حبیب اللّه ثابتی ص 285).
    هاتا
    یعنی آن . (ناظم الاطباء).
    هاث
    دروغگوی . (ناظم الاطباء).
    هادروم ثانوی
    (اصطلاح گیاه شناسی ) مولف کتاب گیاه شناسی آرد: نام چوب ثانوی است که در ساقه قطر آن بیش از قطر آبکش ثانوی میباشد. بنابراین قسمت اعظم حجم ساقه را چوب ثانوی تشکیل میدهد. عناصر تشکیل دهنده آن آوندها، الیاف و پارانشیم چوبی یا اسکلرو میباشد و در اغلب نباتات دولپه ای به نسبتهای مختلف دیده میشود و بواسطه شکل و ساختمان وطرز قرار گرفتن و نسبت این سه بافت ممکن است جنس و حتی گونه درختان را تشخیص داد. اشعه وسطای هادروم ثانوی که در امتداد اشعه وسطای لپتوم ثانوی قرار گرفته و دارای همان ساختمان است محل ذخیره مواد غذایی و دانه های نشاسته میباشد. جدار سلول های آن اغلب نازک و گلوسیدی است و در بعضی نباتات گاهی سخت و چوبی میگردد. (گیاه شناسی تالیف حبیب اللّه ثابتی صص 370-371).
    هاتاک
    به معنی این . (ناظم الاطباء).
    هادرویش
    نام دشتی است در ترکستان .گویند همیشه در آن دشت بادی در نهایت تندی می وزد، چنانکه اسب و شتر را می غلطاند. و وجه تسمیه اش به هادرویش آن است که جمعی از درویشان در آن بادیه واقع می شوند ناگاه باد تندی بهم میرسد و هر یک از درویشان رابه جایی می اندازد و همدیگر را گم میکنند و هادرویش هادرویش فریاد میزنند تا وقتی که هلاک میشوند. (برهان ). نام دشتی است مابین خجند و کندبادام و در این دشت همیشه باد تند وزد، گویند ابتدای آن باد از مرغینان که در مشرق این دشت واقعاست می وزد و انتهای آن از خجند در مغرب این دشت است . سبب تسمیه آن است که وقتی چند درویش پیاده در شب از آنجا عبور میکردند باد تندی وزیده از تیرگی شب و غلبه خاک یکدیگر را گم کردند و از همدیگر دور افتادند. سراسیمه شده فریاد میزدند که هادرویش هادرویش آخرالامر در این حالت همگی هلاک شدند. اکنون آن صحرا بدین نام مشهور است . (آنندراج ) (جهانگیری ) (انجمن آرا).