جستجو

نان و آب دار
پرمنفعت ، پردرآمد.
نتربوق
شخص بدسر و وضع و ژولیده و نکبت زده و پاره و پوره .
ندامتگاه
محلی که مجرمین در آنجا احساس ندامت و پشیمانی کنند، زندان .
نزدیکی
نزدیک ِ. قریب به . به نزدیک ِ. به قرب ِ:
چو نزدیکی شهر ایران رسید
همه جامه پهلوی بردرید.

فردوسی .

نشئه
سرخوشی ، حالت خوشی و کیفی که بر اثر استعمال مواد مخدر یا مشروبات الکلی به وجود می آید.
نغاک
ابله . نادان . حرام زاده را نیز گویند و به عربی ولدالحرام خوانند. (برهان قاطع). مصحف فغاک است . (یادداشت مولف ). رجوع به فغاک شود.
نقطه چین
خط یا سطحی که از نقطه های متعدد تشکیل شده .
ندب ندب
مرحله مرحله ، دفعه دفعه .
نزدیکی کردن
آرامش . مباضعه . بضاع . بضع. وقاع . مواقعه . مقاربت . جماع . مجامعت . مباشرت . آرامیدن با زن . آسودن با زن: بزرگان چون با زنی نزدیکی خواستندی کردن کمر زرین بر میان بستندی ... و گفتندی ... فرزند دلاور آید. (نوروزنامه ).
نشئه جات
هر نوع مواد مخدر مانند: تریاک ، حشیش و...
نغمه شکستن
نغمه خواندن ، سرود گفتن .
نقطه گذاری
1 ـ نقطه گذاشتن ، اعجام . 2 ـ جدا کردن جمله ها و عبارت ها به وسیله نقطه ، ویرگول و غیره .
نزل انداختن
سفره گستردن برای مهمان .
نفثه
فوت کردن ، یک بار دمیدن .
نقل علی
1 ـ روستایی چشم و گوش بسته و جاهل به آداب و رسوم شهرنشینی و معاشرت . 2 ـ سرباز دهاتی .
ندید بدید
تازه به دوران رسیده ، بی اصل و نسب .
نزلی
کنایه از: طفیلی و شکم پرست .
نفحه
یک بار وزیدن باد. ج . نفحات .
نقیر و قطمیر
کنایه از: چیز اندک و بی ارزش .
نفریده
1 ـ نفرین کرده ، لعن شده . 2 ـ ناپسند دانسته ، مذموم .