جستجو

غار گشاده
غاری که بن آن بسته نباشد. منجوف . (منتهی الارب ).
غازانیه
نام شهری از بناهای غازان خان به قرب تبریز. رشیدالدین فضل اللّه در تاریخ غازانی آرد: و شهری دیگر بزرگتر از محوطه تبریز قدیم در موضع شنب و شم نیز گویند که ابواب البر ساخته بنا فرموده چنانکه ابواب البرو اکثر باغات آن محیط است و آن را غازانیه نام نهاده و فرمود که تجار که از روم و افرنج رسند بار آن آنجا گشایند لیکن تمغاجی آنجا و از آن ِ تبریز یکی باشدتا منازعت نیفتد... (تاریخ غازانی چ انگلستان ص 206). و رجوع به تاریخ ادبیات براون (از سعدی تا جامی ) ترجمه علی اصغر حکمت چ طهران ج 3 ص 49، 81، 100 شود.
غادور
بیوفا.
غار اسفل
کام زیرین . رجوع به غار شود.
غارتوق
غارتوغ یا غارتوپ نام شهر و بازارگاهی است در قسمت غربی کشور تبت ، در ایالت غنازی خور سوم ، در وادیی از جبال هیمالیا، به ارتفاع 4590 گزی ، در 31 درجه و 44 دقیقه و 4 ثانیه عرض شمالی و 78 درجه و 3 دقیقه و 18 ثانیه طول شرقی واقع گشته است . موسم افتتاح سالیانه این بازار ماه اوت وایلول است که کاروانهای بزرگ تجارت ، از چین و ترکستان و افغانستان و ایران و هندوستان به این سرزمین فرود آیند و به واسطه ضیق مکان خیمه و خرگاههای فراوان گرداگرد ابنیه برپا میشود و منظره شهری بسیار بزرگ متشکل از خیام در نظر جلوه میکند. در فصل زمستان بسبب ارتفاع بسیار قابل سکونت نیست و سکنه اصلی آن هم مجبور به فرود آمدن میباشند. (قاموس الاعلام ترکی ).
غار معرة
="line-height: 25px;"> متاسفانه نتیجه ای برای جستجوی غار معرة در لغتنامه دهخدا یافته نشد.

برای جستجوی بهتر:
- در نوشتن املای کلمه خود بیشتر دقت کنید.
- در نوار جستجو بجای حروفی که نمیدانید از خط فاصله (-) استفاده کنید. مانند:( س-ر، یا سر-س-ان)
- در نوار جستجو می توانید ستاره (*) را برای تعداد نا معلومی از حروف بکار برید مانند: نمایشگ*، یا *وستان.
غاز ابومجاهد
در کتاب البیان و التبیین چ حسن السندوبی 1351 ه' . ق. ص 305 در باب «ما ذکروا فیه من انه اثرالسیف یمحو اثر الکلام » آرد: قالوا اربعة تشتد معاشرتهم : الرجل المتوانی و الرجل العالم و الفرس المرح و الملک الشدید المملکة و قال غاز ابومجاهد یعارضه : اربعة تشتد مونتهم : الندیم المعربد والجلیس الاحمق و المغنی التائه و السفلة اذا نفروا.
غادوف
بیل کشتی . (منتهی الارب ). چوبی که به هر طرف کشتی بندند و حرکت دهند تا کشتی روان شود و آن را بال کشتی گویند. پاروی کشتی .
غار اصحاب کهف
غاری که اصحاب کهف به آن پناه بردند. اصحاب کهف تنی چند خداپرست و از بزرگان مملکت روم بودند، دقیانوس نام که ملک روم بود با ایشان به دشمنی برخاست و آنان از بیم او فرار کردند و به غاری پناه بردند. کیفیت این واقعه در قرآن کریم از آیه 8 تا آیه 26 سوره کهف مندرج است . برای اطلاع از تفصیل به اصحاب کهف رجوع شود.
غارتیدن
(مصدر منحوت از غارت عربی ) غارت کردن . اغارة:
چون دید ماهیان زمستان که در سفر
نوروز مه بماند قریب مهی چهار
اندر دوید و مملکت او بغارتید
با لشکری گران و سپاهی گزافه کار.

منوچهری .

غار مغان
در خراسان به غار مغان معروف است چه نزدیک قریه مغان واقعشده است . صاحب مطلعالشمس در جلد دوم آرد: در نزدیکی قریه مغان از قرای این بلوک (بلوک اردمه ) غاری است غریب که دهنه آن بسیار وسیع است . گویند تا یک میدان اسب راه غار طوری وسعت دارد که پنجاه سوار بسهولت عبور میکنند. در منتهای این مسافت از سقف غار آبی میچکد و فوراً منجمد میشود به نحوی که نیم ستون در سطح غار و نیم دیگر در سقف غار پدیدار آمده و چیزی نمانده که این هر دو بهم وصل شود. این محل غار را آب چکان میگویند، راهها و شعبه هادر غار هست ، و در هر شعبه فضاها و حوضها و چاههای عمیق و در یکی از فضاها اطاقی وسیع است و دریاچه ای عمیق که عمق نتوانسته اند معلوم کنند، لکن در وسط دریاچه محلی است پاشویه مانند که عرض آن یک ذرع و عمق آن زیاده از یک چارک نیست . اکثر اطاقهای غار را گویا مخصوصاً حجاری و مقرنس کرده اند و اهل ولایت حکایات عجیبه از این غار دارند - انتهی . (مطلع الشمس ج 2 ص 276).
غازایاقی
غازایاغی . نام نباتی است که به پای غاز تشبیه کرده اند و ایاغ ترکی است و به عربی آطریلال گویند وبه پارسی پای زاغان خوانند. (انجمن آرای ناصری ) (آنندراج ). اسم ترکی گیاه آطریلال است و در لرستان و کوهستان پای غازان نامند . (تحفه حکیم مومن ص 168) (فهرست مخزن الادویه ص 38). اسم ترکی گیاه آطریلال است و رجل الغراب گویند و به لغت لرستان و کوهستان پای غازان و در دیلم کلاچ پا نامند.
غار اعلی
کام زبرین . رجوع به غار شود.
غارثور
جایی در کوه ثور که در مکه واقع است و رسول اکرم صلی اللّه علیه و آله هنگامی که دشمنان قصد کشتن آن حضرت داشتند بدان پناه برد. رجوع به صاحب الغار و کلمه غار (ذیل : صاحب الغار) شود.
غارن سرا
دهی از دهستان بندرج بخش دودانگه شهرستان ساری در 15 هزارگزی شمال کهنه ده . کوهستان جنگلی معتدل مرطوب مالاریائی . دارای 200 تن سکنه شیعه مازندرانی و فارسی زبان . آب آن از چشمه و فاضل آب شلیک . محصول آن برنج ، لبنیات ، عسل ، غلات . شغل اهالی زراعت و گله داری است . راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3).
غازبین
قزوین .
غادی
نعت فاعلی از غدو. شیر بیشه . (منتهی الارب ).
  • در بامداد رونده .
  • رفت و آمد کننده . (اقرب الموارد).
  • غارالارض
    بَیُب . ذاقنی الاسکندرانی . دافنی . رجوع به ذافنی شود.
    غارج
    صبوحی باشد و آن شرابی است که بوقت صبح خورند.
  • شراب را نیز گفته اند مطلقاً خواه صباح خورند و خواه شام . (برهان ).
  • غارنشین
    کسی که در غار نشیند. مردمی که در ازمنه ماقبل تاریخی در غار و شکافهای کوه می زیستند. رجوع به غارنشینی شود.