جستجو

غاوشنگ
آن چوب بود که بدوگاو رانند. (فرهنگ اسدی ). چوبی باشد که بدو گاو رانند. (اوبهی ). چوبی باشد که بر یک سر آن سیخی از آهن نصب کنند و بر سرین و کفل خر و گاو خلانند تا تند و زود براه روند و معنی ترکیبی آن گاوتند باشد چه غاو بمعنی گاو و شنگ بمعنی جلد و تند و تیز آمده است . (برهان ). چوبی باشد که بدان گاو رانند معنی آن تیزکننده باشد و آن مخفف غاوباره است یعنی گاوراننده . (انجمن آرای ناصری ):
مرد را نهمار خشم آمد گزین
غاوشنگی را به کف کردش گزین .

طیان (از فرهنگ اسدی ).

غالیون
گیاهی است که شیر را در حال منجمد گرداند. یا آن بمهمله است «عالیون ». (منتهی الارب ). عاقداللبن . نباتی است ایستاده ،طبیعت آن گرم در درجه اول و در دوم خشک . (الفاظ الادویه ). غالیون یا قالبون علف شیر . (دزی ج 2 ص 199). و صاحب مخزن الادویه آرد: غاربون ... لغت یونانی است بمعنی عاقداللبن جهت آنکه شیر را مانند انفحه منجمد میگرداند... ماهیت آن : نباتی است ایستاده برگ آن طولانی و گل آن زرد و باریک و ریزه و انبوه و خوشبو به اندک حدت و منبت آن کنار آبهای ایستاده . طبیعت آن گرم در اول و خشک در دوم . و خواص آن حابس نزف الدم و ضماد آن جهت سوختگی آتش و قطع خون جراحات و با قیروطی و روغن جهت رفع اعیا و بیخ آن در آخر اول گرم و در دوم تر، افعال آن بغایت محرک باه است - انتهی . و صاحب تحفه آرد: در قانون در حرف عین مذکور است و به لغت یونانی بمعنی عاقداللبن است چه آن نبات حکم پنیر مایه دارد در بستن شیر، برگش دراز و گلش زرد و ریزه و انبوه و خوشبو نزدیک آبهای ایستاده میروید در اول گرم و در دوم خشک و حابس نزف الدم و ضماد گل او جهت سوختگی آتش و قطع خون جراحات و با روغن گل جهت اعیا نافع است و بیخ او در آخر اول گرم و در نیمه دوم تر و بغایت محرک باه است - انتهی .
غالیه ساز
آن که غالیه سازد. خوشبوی ساز. عطار. غالیه سای:
زآن غالیه دان شکرانگیز
مه غالیه ساز و گل شکرریز.

نظامی .

غامریه
قریه ای است از خاک بابل در نزدیکی حله بنی مزید و ابوالفتح بن جیاء کاتب از آن قریه است . (معجم البلدان ).
غانم
نعت فاعلی از غَنْم و غُنْم و غَنَم . گیرنده غنیمت . رسیده به غنیمت و با تنوین دنبال کلمه سالم استعمال شود: سالماً غانماً. گویند: سفر را چگونه گذراندید، در جواب گویند: سالماً غانماً; یعنی تندرست و بهره گیرنده سفر را گذراندم و نیز گویند: امید است سفرتان سالماً غانماً به پایان آید.
غاوشو
آن خیار که برای تخم نگاهدارند. (فرهنگ اسدی ). رجوع به غاوش شود:
زرد و درازتر شده از غاوشوی خام [ کذا ]
نه سبز چون خیار و نه شیرین چو خربزه .

لبیبی .

غالیه سای
غالیه سا. خوشبوی ساز و خوشبوی فروش . (برهان ) (آنندراج ). بوی خوش ساز و بوی خوش فروش . عطار:
بلبلی کرد نتاند به دل مرده دلان
آن که آن زلف بخم غالیه سای تو کند.

منوچهری .

غامض
زمین پست نرم . زمین مغاک . ج ، غوامض . (منتهی الارب ). زمین هموار. (مهذب الاسماء).
  • مردسست حمله .
  • سخن پوشیده و دور، خلاف واضح .(منتهی الارب ): کلام غامض ; سخن پوشیده و دور. سخن باریک معنی . (صراح ). گفتار مشکل ، دشوار، سخت ، عسیر، دشخوار. کلام دور از فهم ، پیچیده ، آنچه دریافته نشود. معقد. باتعقید. مسئله غامض ، دشوار، تاریک . یقال مسئلةغامضة لاتعرف . (مهذب الاسماء). ج ، غوامض . و در فارسی کلمه غامض با کردن و شدن صرف شود: و اگر شاعر باشی جهد کن تا سخن تو سهل و ممتنع باشد و پرهیز از سخن غامض و چیزی که تو دانی و دیگران را بشرح آن حاجت باشد مگوی که شعر از بهر مردمان گویند نه از بهر خویش . (قابوسنامه ).
  • مرد گمنام و بیقدر خوار.
  • گوهر مرد و حسب وی که مشهور نباشد.
  • پابرنجن پرکننده ساق را.
  • بزرگ و فربه از شتالنگ و ساق. (منتهی الارب ).
  • غانم آباد
    نام محلی در کردستان . (تاریخ کرد تالیف رشید یاسمی ص 183).
    غالیه
    فرقه ای از مذهب شیعه و آنان نه صنف بوده اند: کاملیة، سبائیة، منصوریة، غرابیة، طباریة، بَزَیغیًّة، یعفوریة، غمامیة،اسماعیلیة یا باطنیة. (مفاتیح خوارزمی ). و صاحب بیان الادیان آنان را فرقه ثالثه شیعه میخواند و گوید نه فرقه اند: کاملیة، سبائیة، منصوریة، غرابیة، بزیغیه ، یعقوبیه ، اسماعیلیه ، ازدریة. و مسعودی آرد: غالیه یا غلاة اسم عام جهت فرقی که در حق حضرت رسول یا ائمه بخصوص حضرت علی بن ابیطالب غلو کرده و به ایشان مقام الوهیت داده اند و از ایشان بعضی محمدیه بوده اند یعنی محمدبن عبداللّه را خدا میشمردند و بعضی علویه طرفدارالوهیت علی بن ابی طالب . (مروج الذهب ج 2 ص 144، از خاندان نوبختی ص 26). و ناصرخسرو در کتاب وجه دین (چ برلن ص 294) نوشته : «خبر است از رسول علیه السلام که گفت : الغلاة نصاری هذه الامة و النواصب یهودها، و الخوارج مجوسها; گفت . غالیان ترسایان امتند و ناصبیان جهودان امتند و خارجیان مغان امتند». (مزدیسنا تالیف معین ص 288) و در حاشیه آن چنین آمده است : غالیه باز پس ترین قومی از شیعه اند. این گروهند که کافر محض باشند و ایشان از آن گروهند که یکی از ایشان نزد علی آمد و گفت : یا علی الاعلی السلام علیک - علی کرم اللّه وجهه گفت : یهلک اثنان : محب مفرط و مبغض مفتری ، و ایشان نه (ظ. هشت ) فرقه اند: الکاملیة: اصحاب ابی الکامل . 2- السبائیة: اصحاب عبداللّه بن سبا. المنصوریه : اصحاب ابومنصور عجلی . 4- الغرابیة: ایشان گویند علی بن ابیطالب به زاغ ماند. 5- البزیغیة: اصحاب بزیغبن یونس . 6- الیعقوبیة: اصحاب محمدبن یعقوب . ایشان گویند علی هرگاه در میان ابر بدنیا آید. 7- الاسماعیلیة: ایشان اصحاب اسماعیل بن علی اند. 8- الازدریة: ایشان گویند این علی که پدر حسن و حسین است علی نیست ، او مردی است که او را علی الازدری خوانند و آن علی که امام است او رافرزند نباشد که صانع است . (بیان الادیان ص 35). واصل بن عطا فرق غالیه را به غلیة (آدم کشی و به اصطلاح امروز تروریسم ) وصف میکند و در پاسخ این شعر بشار برد:
    و ما شرّ الثلاثة ام ُّ عمروٍ
    بصاحبک ِ الذی لا تصبحینا.
    گوید: «اما لهذا الملحد المشنف المکتنی بابی معاذ، من یقتله ؟ اما واللّه لولا ان الغیلة من سجایا الغالیة لبعثت الیه من یبعج بطنه علی مضجعه و یقتله فی جوف منزله و فی یوم حفله .(البیان والتبیین چ حسن السندوبی ص 30 ج 1). و از شاعران معروفی که در زمره غالیه بشمار میرفته اند کمیت بن الاسدی است . (رجوع به البیان والتبیین چ حسن السندوبی ص 54 1 شود). و از زنان ناسک و زاهدی که هم جاحظ آنها را در شمار غالیه آورده و از اهل بیان بوده اند، میتوان لیلی الناعطیة و الصدوف و هند را نام برد.رجوع به البیان والتبیین ایضاً ج 1 ص 283 شود و از شاعرانی که غالیه را وصف کرده اند معدان الاعمی است که در قصیده طویل خود غالیه و رافضه و تمیمیه و زیدیه را وصف کرده است و از جمله قصیده مزبور این دو شعر است :
    والذی طفف الحدار من الذع'-
    -ر و قد بات قاسم الانفال .
    فغدا خامعاً بوجه هشیم
    و بساق کعود طلح ٍ بال ِ.
    (البیان و التبیین ایضاً ج 3 ص 53). در عیون الاخبار ج 2 ص 146 ببعد آمده : و اعشی همدان در قصیده ای که در آن میگوید رافضه مردم را میکشند گوید:
    و کلهم شرٌ علی ان ّ راسهم
    حمیدة والمیلاء حاضنة الکسف .
    و منظور از کسف ابومنصور (عجلی یکی از مدعیان امامت است ) و علت نامیدن وی بدین نام این است که او به اصحاب خود گفت در باره من این آیه نازل شده است :«و ان یرواکسفاً من السماء ساقطاً» و او معتقد بقتل و خفه کردن مردم بود و در حاشیه آن آمده : حمیدة ازاصحاب لیلی الناعطیة بود که در غالیه (فرقه چهارم مذهب شیعه ) ریاست داشت و غالیه کسانی بودند که در حقائمه خویش غلو کردند بحدی که آنان را از مخلوق بودن خارج ساختند و در باره ایشان حکم به احکام الهی کردند. رجوع به ملل و نحل شهرستانی ص 132 چ لایپزیک و کتاب الحیوان (جاحظ) ج 6 ص 130 و مفاتیح العلوم خوارزمی چ اروپا ص 30 شود. و مرحوم اقبال آرد: غلاة یا غالیه یعنی کسانی که در حق حضرت علی بن ابی طالب و فرزندان او راه غلو رفته و به الوهیت ایشان قائل شده اند. این جماعت در حقیقت جزء شیعه محسوب نمیشوند، یا خود را به این طایفه بسته و یا معاندین شیعه ، ایشان را در عداد فرقه مزبور آورده اند. (خاندان نوبختی ص 50) و غلات را در نواحی گوناگون به اسامی مختلف میخوانده اند چنانکه کلمه مزدکیه از القابی است که مخالفین به بعضی از فرق غلاة میداده اند مخصوصاً در ری و در آذربایجان غلاة را قولیه مینامیده اند و اینک مجملاً بشرح عقاید نه فرقه مزبور و دیگر اصناف غلاة میپردازیم :
    1- ازدریه : از فرق غلاة و ایشان گویند این علی که پدر حسن و حسین است علی نیست اومردی است که او را علی الازدری خوانند و آن علی که امام است او را فرزند نباشد که صانع است . (بیان ص 185) .
    2- اسحاقیه : پیروان اسحاقبن زیدبن حارث از اصحاب عبداللّه بن معاویةبن عبداللّه بن جعفربن ابی طالب ، از فرق غلاة که علی بن ابی طالب را درنبوت با حضرت رسول شریک میدانستند و طرفدار اباحت واسقاط تکالیف بودند. این فرقه گویا شریکیه باشند که بعداً ذکر میشود. (ابن ابی الحدید ج 2 صص 309 - 310، تلبیس ابلیس صص 23 - 24) و رجوع به شریکیة شود.
    3- اسحاقیه : از غلاة واز فروع فرقه علیائیه ، اصحاب ابویعقوب اسحاقبن محمد بن ابان نخعی کوفی ملقب به احمر متوفی سال ه' . ق.
    4- اصحاب الکسا: [ طرفداران ] از فرق علیائیه و معتقد بحلول و غلو که میگفتند اصحاب کسا یعنی پنج تن آل عبا یک چیز بیش نیستند و روح بالسویه در ایشان حلول کرده و احدی را بر دیگری فضلی نیست . و از روی همین عقیده فاطمه را هم بدون هاء تانیث فاطم نام میبردند. (شهرستانی ص 134) (خطط ج 4 ص 178) .
    5- امریة: از فرقغلاة که میگفتند علی در امر رسالت با حضرت رسول شریک است . (تلبیس ابلیس ص 23، خطط ج 4 ص 178) .
    6- اهل افراط، یا غلو: فرقی از شیعه که بعضی از ائمه خود را بخداوند تعالی مانند میکنند. (شهرستانی ص 65). و رجوع به غالیه شود.
    7- بُزَیغیًّه : از فرق غلاة و از فروع خطابیة، اصحاب بُزَیغبن موسی الحائک که بزیغ را رسول ابوالخطاب محمد می پنداشتند و امام جعفر صادق را خدا میدانستند و میگفتند که آن حضرت در اختیار صورت فعلی به مردم تشبه کرده و معتقد بودند که در میان ایشان مردمانی وجود دارند که از جبرائیل و میکائیل و حضرت رسول افضلند و میگفتند که هیچ کس از ایشان نمی میرد. (مقالات اشعری ص 12، فرق صص 39-40، شهرستانی ص 137، ابن حزم ج 4ص 186، خطط ج 4 ص 174، بیان ص 157، رجال ابوعلی ص 360) .
    8-بشیریه : از فرق غلاة و از فروع مفوضه و واقفه اصحاب محمدبن بشیر اسدی معتقد به زنده و غایب بودن امام موسی بن جعفر و نمردن و حبس نشدن آن حضرت . این فرقه محمدبن بشیر و بعد از او پسرش سمیع را امام میشمردند. (فرق ص 70، کشی صص 297-300) .
    9- بلالیه : از فرق غلاة، پیرو ابوطاهر محمدبن علی بن بلال از اصحاب امام یازدهم و از منکرین وکالت ابوجعفر عمری که خود را بجای ابوجعفر وکیل امام غایب میخوانده است . رجوع به کتاب الغیبه طوسی صص 260-261و احتجاج ص 245 شود .
    10- بیانیه : از فرق غلاة، پیروان بیان بن سمعان تمیمی نهدی که ادعای نبوت کرده و معتقد بتناسخ و رجعت بوده و او در ابتدا خود را جانشین ابوهاشم عبداللّه بن محمدبن حنفیه میدانسته ، بعد راه غلو رفته و امیرالمومنین علی را خدا شمرده است . بیان از معاصرین امام محمد باقر بوده و در سال 119 به قتل رسید. (مقالات اشعری صص 5-7، فرق ص 30، شهرستانی صص 113-114، الفرق ص 241، تبصرة ص 419، خطط ج 4 صص 175-176 و انساب ورق 98 الف ، منهاج ج 1 ص 238 وتواریخ معتبر در وقایع سال 119) .
    11- تمیمیه : یا زراریه از فرق غلاة و مشبهه شیعه اصحاب زرارةبن اَعْیَن که علم و قدرت حیات و سمعو بصر را برای خدای تعالی حادث میدانسته و در باب امامت نیز از واقفه بوده است . (مقالات اشعری ص 28 و 36، مفاتیح العلوم ص 20، کشی صص 88-107، کمال الدین ص 44، انساب ورق 273 ب ، خطط ج 4 ص 169 و 174 تبصره ص 420) .
    12- جناحیه : از فرق غلاة اصحاب عبداللّه بن معاویةبن عبداللّه بن امام جعفر صادق که به لقب ذوالجناحین ملقب بوده . این فرقه معتقد بودند که علم در قلب عبداللّه مانند علف در صحرا می روید و بتناسخ نیز عقیده داشتند و عبداللّه را خدا و رسول میدانستند و بفنای دنیا معتقد بودند و اکل میته و شرب شراب و بعضی محرمات دیگررا حلال میشمردند و میگفتند که روح خداوند در صلب انبیا وارد گردید تا به عبداللّه رسیده و عبداللّه زنده و همان مهدی قائم منتظر است . (مقالات اشعری ص 6، انساب ورق 136 الف ، تلبیس ابلیس ص 103، خطط ج 4 ص 176، شهرستانی ص 113، الفرق ص 235 و 242) .
    13- حارثیه : از فرق کیسانیه و از غلاة اصحاب عبداللّه بن حارث مداینی ، معتقد به امامت ابوهاشم عبداللّه بن محمدبن حنفیه و امامت عبداللّه بن معاویةبن عبداللّه بن جعفربن ابی طالب بعد از ابوهاشم و ایشان میگفتند که هر کس امام را شناخت هر چه بخواهد میتواندبکند. (فرق ص 29). شهرستانی (ص 113). این فرقه را همان فرقه اسحاقیه منسوب به اسحاقبن زیدبن حارث انصاری میداند و میگوید که حارثیه میگفتند که روح عبداللّه بن معاویه در اسحاق حلول کرده است .
    14- جلویه : از غلاة. (خطط ج 4 ص 177) .
    15- خطابیه : از فرق غلاة و از فروع اسماعیلیه ، اصحاب ابوالخطاب محمدبن ابی زینب اجدع کوفی که معتقد به نبوت ابوالخطاب بوده اند و میگفتند که ائمه پس از رسیدن به مقام پیغمبری برتبه الوهیت نیز میرسند و حضرت صادق را خدا میشمردند. ابوالخطاب معاصر منصور خلیفه بود و به دست عمال او به قتل رسید. (مقالات اشعری صص 10-11) (فرق ص 37 و38 - 40 و 58 - 60 و 64) (رجال کشی ص 187-199) (الفرق ص 236 و 242) (شهرستانی ص 136-137) (ابن حزم ج 4 صص 186-187) (منهاج ج 1 ص 239) (خطط ج 4 ص 174) (کتب تواریخ و رجال معتبر) .
    16- زمامیه : طایفه ای از غلاة شیعه که جبرئیل را مذمت میکردند در اینکه به جای آوردن وحی به حضرت علی بن ابی طالب آن را بر حضرت رسول نازل کرده . (تلبیس ابلیس ص 104) .
    17- ذمیة: فرقه ای از غلاة شیعه مدعی الوهیت علی بن ابی طالب . این فرقه حضرت رسول را دشنام میداده و ذم میکرده و میگفته اند که حضرت علی حضرت محمدبن عبداللّه را از جانب خود مامور کرده و آن حضرت مقام فرستنده خود را جهت خویش ادعا نموده است و علی بن ابیطالب را به این شکل راضی ساخته که شوهر دختر و مولای او باشد. (انساب ورق 240 الف ) (الفرق ص 238) (خطط ج 4 ص 177) .
    18- رجعیة: از فرق غلاة شیعه که میگفتند علی بن ابیطالب برخواهد گشت و انتقام خود را از دشمنان خویش خواهد کشید. (تلبیس ابلیس ص 24 خطط ج 4 ص 178) .
    19- زُراریة: رجوع به تمیمیه شود.
    20- سبائیة: یا سبیة، اولین فرقه از فرق غلاة طرفداران عبداللّه بن سبا که پیش از هرکس به اظهار طعن ابوبکر و عمر و عثمان پرداخته و معتقد به حیات جاوید و رجعت حضرت علی و الوهیت او بوده اند، امیر المومنین علی عبداللّه بن سبا را بقتل رساند.فرقه نصیریه از بازماندگان سبائیه بوده اند. (کشی ص 71) (فرق ص 20) (مقالات اشعری ص 15) (تبصره ص 496) (کتاب الاوائل ابوهلال عسگری ص 192) (برگ الف ، بیان ص 158) (منهاج ج 1 ص 239) (شرح نهج البلاغه ج 1 ص 425) (الفرق صص 223-226) (شهرستانی صص 132-133) (ابن حزم ج 4 ص 180 و 188) (خطط ج 4 ص 175) (سمعانی برگ 288 الف ) .
    21- سلمانیة: از غلاة معتقد بالوهیت سلمان فارسی . (مقالات اشعری ص 419) .
    22- شاعیة: از فرق غلاة. (خطط ج 2 ص 170) .
    23- شریعیة: از غلاة حلولیه اصحاب ابومحمد حسن شریعی . (تبصره ص 419) .
    24- شریکیه : از غلاة شیعه که علی بن ابیطالب را شریک حضرت رسول میشمردند. (خطط ج 4 ص 177). و رجوع به امریه شود .
    25- شلمغانیة: از غلاة حلولیه اصحاب ابوجعفر محمدبن علی بن ابی العزاقر شلمغانی . نام دیگر این فرقه عزاقریه است .
    26- صائدیة: از غلاة اصحاب صائد نهدی از معاصرین حضرت صادق واین شخص و بیان نهدی از فرقه کربیه بوده و عقیده داشتند که محمدبن الحنفیه مهدی منتظر است . (فرق ص 25)(رجال کشی ص 195 و 197) .
    27- طیاریة یا طیاره :از فرق غلاة منسوب به جعفر طیار. (مفاتیح العلوم ص 22) (کشی ص 208) .
    28- علویه : عموم غلاتی که بحضرت علی بن ابی طالب مقام الوهیت میداده اند و یا رسالت را از آن ِ آن حضرت می پنداشتند در مقابل محمدیه . (مروج الذهب ج 2 ص 144) (تلبیس ابلیس ص 23) .
    29- علیاویة یا علیائیة: از فرق غلاة اصحاب علیاء ابن ذراع دوسی یا اسدی که حضرت امیرالمومنین را خدا میدانستند و حضرت رسول را پیغمبری میشمردند که از جانب او به رسالت آمده و با غلاة دیگر مثل مخمسه و محمدیه در پاره ای از عقاید اشتراک داشتند و کسی که در انتشار این مقاله سعی بسیار داشت بشار شعیری از معاصرین حضرت صادق بود که خود را بنده علی بن ابیطالب و از جانب او رسولی میدانست که بر محمدیه مبعوث شده و با خطابیه یعنی اصحاب ابوالخطاب در چهار کس یعنی علی و فاطمه و حسن و حسین توافق داشت و میگفت که معنی فاطمه و حسن و حسین تلبیس است و غرض حقیقی در این اسامی علی است چه او در امامت بر این سه شخص تقدم دارد. علیاویه در اباحت و تناسخ و تعطیل با مخمسه تفاوتی نداشتند ولی نبوت پیغمبر اسلام و رسالت سلمان فارسی را از جانب او چنانکه محمدیه می گفتند قبول نمی کردند بلکه محمدبن عبداللّه را بنده علی بن ابیطالب میشمردند محمدیه میگفتند که چون بشار شعیری رسالت سلمان و ربوبیت حضرت رسول را منکر گردید بصورت مرغی که علیاء نام داشت مسخ شد و فرقه طرفدار او بهمین جهت علیائیه خوانده شدند. مخمسه و علیاویه و محمدیه خطابیه میگفتند که هر کس خود را به آل محمد منتسب دارد در این ادعا دروغگو و نسبت بخدا مفتری است مثل یهود و نصاری در این آیه : «و قالت الیهود و النصاری نحن ُ ابناءُ اللّه و اَحِبّاوه قُل فلم یعذّبُکم بذنوبکم بل انتم بشرٌ ممن خلق» (قرآن 5/18). چه محمدبن عبداللّه به عقیده محمدیه و علی بن ابیطالب به عقیده علیاویه پروردگارانی باشند که نه از کسی زاده اند و نه ایشان را فرزندی باشد. (رجال کشی ص 131، 132، 253، 298، 324) (خطط ج 4 ص 177) (ابن حزم ج 4ص 186) .
    30- عمیریه : از غلاة و از فروع خطابیه ، اصحاب عمیربن بیان عجلی که از حیث عقاید شبیه بفرقه بزیغیه بوده اند ولی به مرگ خود عقیده داشتند و مثل یعمریه امام جعفر صادق را خدا میدانستند. (مقالات اشعری صص 21-13) (شهرستانی ص 137) (الفرق ص 236) (خطط ج 4 ص 174) .
    31- عینیه : از فرق غلاة که علی بن ابیطالب را در الوهیت بر محمد مقدم میداشتند. رجوع به میمیمه شود.
    32- غُرابیة: از فرق غلاة و از فروع خطابیه که میگفتند حضرت علی به رسول اللّه از غراب بغراب شبیه تر است و بهمین جهت جبرئیل بغلط پیش محمد رفته و فرمان رسالت را به او رسانده است . (مفاتیح العلوم ص 22) (تبصره ص 419) (تلبیس ابلیس ص 103) (الفرق ص 238) (مقالات اشعری ص 16، خطط ج 4 صص 176-177) (بیان ص 157، ابن حزم ج 4 ص 183) .
    33- غمامیه : از غلاة که میگفتند خدا در هر بهاری بشکل ابر (غمام ) بزمین فرود می آید و دنیا را دور میزند.(مفاتیح العلوم ص 22) و گویا این فرقه از فروع سبائیه بوده اند، چه ایشان علی بن ابیطالب را خدا و در ابرمقیم میدانستند و میگفتند که رعد صورت و برق شلاق اوست و هر وقت بیاد علی می افتادند بر ابر صلوات میفرستادند. (انساب برگ 288 الف و ابن حزم ج 4 ص 180) .
    34- قرامطه : از فرق اسماعیلی و از غلاة اصحاب شخصی بنام قرمطویه یا کرمتویه قائل به امامت محمدبن اسماعیل بن امام جعفر صادق و معتقد به زنده بودن و منتظر قیام او. این فرقه میگفتند که نبوت حضرت رسول بعد از غدیر خم از آن حضرت سلب و نصیب حضرت علی بن ابیطالب گردیده . (فرق ص 61) (تلبیس ابلیس ص 110) (مقالات اشعری ص 26 و دخویه ، یادداشتها در خصوص قرامطه و کتب ملل و نحل و تواریخ مشهور) .
    35- کسفیه : همان فرقه منصوریه از فرق غلات اصحاب ابومنصور عجلی از مردم کوفه که خود را وصی امام پنجم شیعه امام ابوجعفر محمدبن علی باقر میدانسته و ائمه قبل از خود را پیغمبرمیشمرده و خود نیز ادعای نبوت کرده . اصحاب او میگفتند که منصور عجلی به آسمان صعود کرده و خدا دست بر سر او مالیده و به فارسی با او تکلم کرده ، آنگاه به زمین آمده و عقیده ایشان این بود که آنچه خدا میفرماید که : «و ان یروا کسفاً من السماء ساقطاً یقولوا سحاب مرکوم » (قرآن 52/44) مراد ابومنصور عجلی است و به همین جهت این فرقه را کسفیه می خوانده اند. (تبصره ص 419) (تلبیس ابلیس ص 103) (ابن حزم ج 4 ص 185) (مقالات اشعری ص 9) (فرق ص 34 و 35) (شهرستانی ص 135 و 136) (کشی ص 196) (انساب برگ 543 ب ) (الفرق ص 224 و 235) (منهاج ج 1 ص 238) (بیان ص 158) (خطط ج 4 ص 176) .
    36- کودیه : از اسامی غلاة که در اصفهان به این فرقه میدادند. (شهرستانی ص 132) .
    37- لاعنیه : از فرق غلاة که عثمان و طلحه و زبیر و معاویه و ابوموسی اشعری و عائشه را لعن میکردند. (خطط ج 4 ص 177) (تلبیس ابلیس ص 24) .
    38- محمدیه : نام جماعتی از غلاة که حضرت رسول را خدا میدانستند .
    39- محمدیه : از غلاة شیعه منتظر رجعت محمدبن عبداللّه بن حسن بن امام حسن . این فرقه میگفتند که امام محمد باقر جانشینی خود را به ابومنصور واگذاشته و این مقام بعد از ابومنصور به آل علی برمیگردد و انتظار رجعت محمدبن عبداللّه بن حسن را به عنوان قائم میکشیدند و از فروع مغیریه بودند. (مقالات اشعری صص 24-25، انساب برگ 512 ب ، الفرق صص 42-43 و 232) .
    40- مخطئة: فرقه ای از غلاة که می گفتند سلمان فارسی و مقداد و عمار و ابوذر غفاری و عمربن امیه صیمری از طرف خداوند مامور اداره مصالح عالمند و به سلمان مقام رسالت میدادند. (کشی ص 253. رجال استرآبادی ص 225 از رجال ابن الغضایری ) .
    41- معمریه : از فرق غلاة و ازفروع خطابیه اصحاب معمربن خیثم که خود را جانشین ابوالخطاب رئیس فرقه خطابیه میدانسته و مدعی مقام نبوت بوده . این فرقه نیز مثل جناحیه بتحلیل محرمات و تناسخ عقیده داشتند و معمر را مثل ابوالخطاب می پرستیدند و نماز را نیز ترک گفته بودند. (مقالات اشعری ص 11)(فرق صص 39-40) (خطط ج 4 ص 174) (شهرستانی ص 137) .
    42- مغیریه : از فرق غلاة اصحاب مغیرةبن سعید عجلی که بعد از امام زین العابدین و امام محمد باقر مغیرة را امام می پنداشتند و انتظار ظهور محمدبن عبداللّه بن حسن بن امام حسن را بعنوان مهدی داشتند. مغیرة در آخر کار ادعای نبوت کرد و خالدبن عبداللّه قسری او را کشت . (مقالات اشعری صص 6- 7 و 23) (فرق ص 55) تلبیس ابلیس ص 92) (منهاج ج 1 ص 238) (الفرق صص 229-233) (شهرستانی ص 134 و ص 135) (خطط ج 4 ص 176) (و ابن ابی الحدید ج 2 ص 309) (انساب برگ 538 ب ) (ابن حزم ج 4 ص 18) (کشی ص 145، 148، 196، 197 و تواریخ معتبر) .
    43- مفضلیه : از غلاة خطابیه اصحاب مفضل صیرفی معتقد به الوهیت امام جعفر صادق که چون امام از ابوالخطاب تبری جست ایشان نیز با خطابیه مخالف شدند.(مقالات اشعری ص 13) (الفرق ص 236) (شهرستانی ص 137)(خطط ج 4 ص 174 نوبختی ص 264) .
    44- منصوریه : رجوع به کسفیه شود.
    45- موسائیة یا موسویه : طرفداران امامت امام موسی بن جعفر کاظم و منتظر رجعت آن حضرت که از فرق غلاة واقفه محسوب میشوند. (انساب برگ 544 ب ) (الفرق ص 46) .
    46- میمیه : از فرق غلاة که امیرالمومنین و حضرت رسول هر دو را نبی میدانستند ولی محمدبن عبداللّه را در الوهیت مقدم میشمردند در مقابل عینیه که این حق تقدم رابه علی نسبت میدادند. (شهرستانی ص 134) (خطط ج 4 ص 177). رجوع به محمدیه شود) .
    47- نصیریه : از فروع فرقه سبائیه واسحاقیه و نمیریه اصحاب شخصی بنام نصیر. (انساب برگ562 ب ) (ابن حزم ج 4 ص 188) (منهاج ج 1 ص 238) (ابن ابی الحدید ج 2 ص 309) .
    48- نمیریه : از غلاة اصحاب محمدبن نصیر نمیری .
    49- یعقوبیه : از فرق غلاة شیعه اصحاب محمدبن یعقوب گویا همان فرقه غمامیه اند که میگفتند امیرالمومنین علی در میان ابر بدنیا می آید. (بیان ص 157) .
    50- یعمریه : همان معمریه . (مقالات اشعری ص 11) (خاندان نوبختی ص 267). و رجوع به همان کتاب ص 50، 58، 70، 72، 82، 103، 117، 118، 119 و صص 134 - 136، 140، 176، 246، 249، 250 - 252 - 254 - 257 - 263 غلاة شود.
    غالیه سایی
    غالیه سائی . خوشبوی سازی . عطاری:
    آن جام صدف ده که بخندد چو دم صبح
    چون صبح نمود آن صدف غالیه سایی .

    خاقانی .

    غانماً
    در آن حالت که غنیمت دارنده باشد. (غیاث ): خواجه احمد عبدالصمد دررسید غانماً ظافراً. (تاریخ بیهقی ).
    -سالماً غانماً ; یعنی قرین با سلامت و غنیمت . مولف حبیب السیر آرد: و در سنه ثلاث و خمسین و ستمائه از والی اردة قتلقخان مخالفت گونه ای فهم کرد ملک بکتم به استیصال او مامور گشت و در حدود وان بین الجانبین آتش جنگ اشتعال یافته ملک بکتم به ملک عدم شتافت و سلطان ناصرالدین محمود به نفس نفیس جهت تدارک آن حادثه نهضت فرموده قتلقخان به صوب کالنجر گریخت و الغخان او را تعاقب نموده و بدو رسیده سالماً غانماً بازگشت . (حبیب السیر چ قدیم طهران ج 2 جزو 4 ص 225).
    غاوون
    ج ِ غاوی ، در حالت رفعی . (آنندراج ): الشعرایتبعهم الغاوون . (قرآن 26/224). رجوع به غاوی شود.
    غالیه اندایه
    آلتی که بدان غالیه اندایند بر اندام:
    بامچه اندودن ... را بدوغ
    خواست ز من غالیه اندایه ...

    سوزنی .

    غالیه سودن
    خوشبوی ساختن . عطاری . غالیه سایی:
    چون شب از نافه های مشک سیاه
    غالیه سود بر عماری ماه .

    نظامی .

    غانم بسکری
    یکی از سرهنگان روزگار یعقوب بن اللیث . (تاریخ سیستان چ بهار ص 225).
    غالیه اندوده
    سیاه . آنچه به غالیه اندوده باشد:
    این غول روی بسته کوته نظرفریب
    دل میبرد به غالیه اندوده چادری .

    سعدی .

    غالیه فام
    برنگ غالیه . سیاه . مشکین . سیه رنگ:
    همه باجعدهای مشکین بوی
    همه با زلفهای غالیه فام .

    فرخی .

    غامی
    ضعیف و نحیف وناتوان . (برهان ). ناتوان . (اوبهی ). ناتوان و ضعیف ولاغر. (انجمن آرای ناصری ) (آنندراج ). در فرهنگ رشیدی نیز آمده است : غامی یعنی ناتوان و ضعیف:
    استه و غامی شدم ز درد جدائی
    هامی و وامی شدم ز خستن مهرب
    رنگ رخ من چو غمروات شد از غم
    موی سر من سپید گشت چو مترب .

    منجیک (ازحاشیه فرهنگ اسدی نخجوانی ).

    غانمی
    غنیمت برنده . رجوع به غانمیان شود.