جستجو

غافلی
غافل بودن . مانند غافلان گذراندن:
بعد از این روی در بهی دارم
دل ز هر غافلی تهی دارم .

نظامی .

غالب الظن
رجوع به غالب ظن شود.
غالبیت
غالب بودن . غالب گردیدن .
غالوستون
رجوع به گالوستون شود.
غافط
نام جایگاهی است . (مراصد الاطلاع ). علم مرتجل مهمل الاستعمال فی دارالعرب . و هو اسم موضع، عن الادیبی . (معجم البلدان ).
غافورا
زبد البحیرة. ادراقیس . ادرقیون . ادرقی .
غالب القطان
در سیره عمربن عبدالعزیز در باب 31 در ذکر مناجات و دعای عمر آرد: «قال حدثنا غالب القطان قال قال عمربن عبدالعزیز: «اللهم ان لم اکن اهلاً ان ابلغ رحمتک فان رحمتک اهل ان تبلغنی فان رحمتک وسعت کل شی و انا شی فلتسعنی رحمتک یا ارحم الراحمین . اللهم انک خلقت قوماً فاطاعوک فیما امرتهم به و عملوا فی الذی خلقتهم له فرحمتک ایاهم کانت قبل طاعتهم لک یا ارحم الراحمین ». (سیره عمربن عبدالعزیز ج 194).
غالج
لغتی در غارج به معنی شراب صبوحی . (شعوری ). رجوع به غارج شود.
غالوسیس
رجوع به غالیس شود.
غافق
حصن ٌ بالاندلس من اعمال فحص البلوط. (معجم البلدان ). و رجوع به قاموس الاعلام ترکی شود. شهری است در اندلس ، جایی با نعمت بسیار و آبادانی و تجارت و هوای معتدل . (از حدود العالم ). نام شهر مرکزی رستاق اسقفه در اندلس . (حلل السندسیة ج 1 ص 47 و 205).
  • و غافق ایضاً قصرقرب طرابلس . ذکره البجانی فی رحلته . (تاج العروس ).
  • غاق
    مرغی است . زاغ . (منتهی الارب ). مرغی است آبی . (آنندراج ).
    غالب با
    عبداللّه بن محمد الشیخ بن عبداللّه بن عبدالرحمن السعدی ، مکنی به ابومحمد. از پادشاهان دولت اشراف سعدیین در مراکش . وی در سال (965 ه' . ق.) به فرمانروایی مراکش رسید. مردی بود فاضل و رغبت بسیاری به آبادانی و پیشرفت زراعت و صناعت داشت و در روزگار او مراکش بسیار پیش رفت . ووی در همان جا وفات یافت . (اعلام زرکلی ج 2 ص 583).
    غالریوس
    امپراطوررومی متولد در ساردیک داماد دیوکلسین که از سال 306تا 311 م . سلطنت کرده است . و رجوع به گالریوس شود.
    غالوطا
    باقلای قبطی است . رجوع به باقلا شود. (از مفردات ابن البیطار). غالالوط. غالالوطا.
    غافقی
    کسی که منسوب به غافق است . (انساب سمعانی ).
  • منسوب به غافقبن العاص (بطنی از ازد). (منتهی الارب ). رجوع به غافق شود.
  • غالب برآمدن
    غلبه کردن . ظفر یافتن بر. چیره شدن بر: شغرت برجلی فی الغریب ; غالب برآمدن مردمان را در حفظ غریب . (از منتهی الارب ).
    غالس حمصی
    ابن ابی اصیبعه نام وی را درزمره اطبائی که در فترت میان ابقراط و جالینوس بوده اند آورده است . رجوع به عیون الانباء ج 1 ص 34 شود.
    غافل
    بی خبر. ناآگاه . (دهار). گول . (نصاب ). بیخود. (ترجمان علامه جرجانی ). بی خرد. نادان که در کارها اهمال و فروگذاری کند. دائر. غارّ. غیهب . غمر: اغترار; غافل شدن . تهو; غافل شدن . (منتهی الارب ).
    من و تو غافلیم و ماه و خورشید
    بر این گردون گردان نیست غافل .

    منوچهری .

    غاک کرمه
    در چهارمقاله چ قزوینی این عبارت آمده است : «اما هیچ ناقص تر از خراطین نیست و او کرمی است سرخ که اندر گل جوی بود و او را گل خواره خوانند و به ماوراالنهر غاک کرمه خوانند...». در اصل نسخ ماخذ مرحوم قزوینی این ترکیب به صور ذیل آمده است : نسخه ا: زعاک کرمه ; نسخه ب : رعاک کرمه ; نسخه ط: زعاک کربه و مرحوم قزوینی آن را «غاک کرمه » تصحیح کرده و در تعلیقات چهارمقاله نوشته اند: «غاک کرمه ، غاک گویا لغتی باشد در خاک ، و ابدال خاء به غین و عکس آن در زبان فارسی متداول است چون : مرغ و چرخ ، و ستیغ و ستیخ و نحوها. بنابراین غاک کرمه یعنی کرم خاک ». مرحوم بهار نیزدر سبک شناسی ج 2 ص 305 همین مطلب را آورده و افزوده اند: «در خراسان آن را «کخ لوجویی » یعنی کرم لب جویی خوانند». با دقت در اصل ضبط نسخه های خطی ترکیب مذکور صحیح نمی نماید، بلکه ظاهراً اصل «زغار کرمه » است . درلغت فرس چ اقبال ص 151 آمده : «زغار، زمین نمناک و زنگ برآورده بود» و رجوع به برهان قاطع شود. و هم در برهان قاطع آمده : «زغار کرم ، کرمی است که خراطین و امعاء الارض گویند، و آن کرم سرخی است که در میان گل نرم متکون میشود با پیه مرغان درد گوش را نافع است ». رجوع به چهارمقاله چ معین چ 2 ص 14 (متن و حاشیه ) و چ دانشگاه ایضاً ص 14 (متن و حاشیه ) و ص 29 و 30 مقدمه کتاب اخیر و رجوع به زغار کرم و زغار کرمه شود.
    غالب بک
    پسر دوم صدر اسبق ادهم پاشای مرحوم است . وی پس از تحصیل السنه و ادبیات شرقی و زبان فرانسه و علوم جدیده به زمره منشیان دربار درآمد و بعداً سمت معاونت شورای دولت را یافت ، و آنگاه به عضویت دائره تنظیمات نایل گردید و عاقبت به مشاورت والیگری کریت منصوب شد. او بالطبع مزاج قوی نداشت و در اثر خستگی و بیماری بسال 1313 ه' . ق. در جوانی بدرود حیات گفت . شخصی ادیب و واقف به علم آثار عتیقه و تاریخ بود و کتابی گرانبها مربوط به مسکوکات سلجوقی و عثمانی تالیف کرد و مردی نیک و خیّر بود. (قاموس الاعلام ترکی ).