جستجو

عارضه
1 ـ مؤنث عارض . 2 ـ پیشامد، حادثه . 3 ـ بیماری ، مرض . ج . عوارض .
عایله
زن و فرزند، خانواده .
عارفانه
1 ـ مانند عارف ها. 2 ـ عرفانی .
عایله مند
دارای زن و فرزند، دارای افراد زیر سرپرستی .
عارفه
1 ـ مؤنث عارف ، زن صوفی . 2 ـ مهربانی ، نیکویی ؛ ج . عوارف .
عبدالله
1 ـ بنده خدا. ج . عبادالله. 2 ـ نامی است از نام های مردان .
عرضه
1 ـ به نمایش گذاشتن . 2 ـ نمایش ، ارائه .
عشیره
قبیله ، خویشان و نزدیکان .
علانیه
1 ـ ظاهر شدن ، آشکار گشتن . 2 ـ آشکار، ظاهر.
عمل دادن
والی گردانیدن ، ولایت دادن .
عبده
ج عابد؛ پرستندگان .
عشیه
آخر روز، غروب .
علاوه
سرباری ، مازاد، اضافه .
عمل فرمودن
شغل دادن .
عتبه
آستانه ، آستانه در، درگاه .
عصابه
1 ـ عمامه ، دستار. 2 ـ گروه مردم .
عملکرد
نتیجه کار. میزان کار. (فرهنگ فارسی معین ). حاصل محصول : عملکرد این قریه ده هزار تومان است . عملکرد این ده صد خروار است: مستوفی ... در محاسبات عمل نماید، و نسخه عملکرد او را بعد از رقم عالیجاه وزیر دیوان اعلی به عالیجاه مستوفی خاصه رسانیده ... (تذکرةالملوک ص 46).
عتیقه
1 ـ مؤنث عتیق . 2 ـ هرچیز گران قیمت و باارزش .
عرق جوش
جوش های ریزی که در اثر عرق زیاد روی پوست ایجاد می شود.
عصبه
خویشاوندان شخص از سوی پدر.