عاطل
بیکاره . بیهوده . تهی . فارغ: آن دیگر که از پیرایه خردی عاطل نبود. (کلیله و دمنه ). چون سریر دولت از منصب شاهی خالی و عاطل ماند... دشمن قصد این دیار کند. (سندبادنامه ص 80).
زن بی گردن بند. بی زیور. بی پیرایه . (مهذب الاسماء) (آنندراج ). ج ، عَواطل و عُطًّل . (ناظم الاطباء).
عافیت گاه
جای امن . جای سلامت . مامن . محل عافیت و سلامت:
پس ز هر منزلی و هر راهی
باز می جست عافیت گاهی .
نظامی .
عاطم
هلاک شده . ج ، عُطُم . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
عافین
ج ِ عافی (در حال نصبی و جری ). درگذرندگان از تقصیرات : والکاظمین الغیظ و العافین عن الناس . (قرآن 3/134).
عاق عاق
حکایت آواز زاغ . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
عاقف
شاة عاقف ; گوسپند عقاف زده که او را مرض عُقاف باشد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد).
عال
رجل ٌ عال ; آنکه شتران او دوباره آب خورده باشند. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
عالم پایین
دهی است از دهستان یوسف وند بخش سلسله شهرستان خرم آباد. واقع در 18هزارگزی باختر الشتر و هفت هزارگزی باختر اتومبیل رو خرم آباد به کرمانشاه . ناحیه ای است واقع در جلگه هوای آن سرد و مالاریائی است . 120 تن سکنه دارد. آب آن از رودخانه رمزیار تامین میشودمحصولاتش غلات ، حبوبات ، لبنیات و اهالی ، به کشاورزی وگله داری اشتغال دارند راه آن مالرو است . ساکنان از طایفه یوسف وندند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6).
عالم صغیر
مراد انسان است که جهان کوچکی است و منطوی است در آن جهان بزرگ و مقابل عالم کبیر است . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). مولف کشاف اصطلاحات الفنون آرد که : در تفسیر عالم کبیر و صغیر اختلاف است ، بعضی گویند عالم کبیر عالم فوقآسمانها است و عالم صغیر زیر آسمانها است و بعضی گویند عالم کبیر ملکوت سماوات است و عالم صغیر ملکوت زمین است و بعضی گویند عالم کبیر قلب و عالم صغیر نفس است و جمهور فلاسفه گویند عالم کبیر جهان وجود از آسمانها و زمین و مافیها است . و عالم صغیر انسان است چرا که هر چه در جهان امر است همان در عالم خلق است وهرچه در مجموع عالم خلق و امر است همان در ذات انسان است که عالم صغیرش خوانند زیرا که قالبش از عالم خلق است و روحش از عالم امر. (از کشاف اصطلاحات الفنون ). صدرا گوید: موجودات جهان شهادت کلاً با یکدیگر ارتباط دارند و بعضی از بعضی دیگر متاثر و منتفع میشوند و همبستگی و ارتباط اشیاء آنها را مانند موجود واحدی کرده است (که هر چیزی بجای خویش نیکوست ) و جهان بزرگ عالم کبیر است و مضاهی عالم صغیر است که انسان باشد و همانطور که اعضای انسان همه با یکدیگر بستگی دارند و مانند یک موجودند و موجودات جهان وجود بواسطه ارتباطی که دارند مانند یک موجودند و اعضاء و جوارح و حواس ظاهره را معادلی است در عالم شهادت و عالم غیب معادل با مشاعر و قوای باطنه انسان است . از عالم صغیر که انسان باشد به مملکت آدمیت و انسانیت و دارالخلافة ربانی تعبیر شده است . (از رسائل ملاصدرا ص 290، 292، 294). و رجوع به اسفار ج 3 صص 126 - 127 شود.
عاقل
خردمند. دانا. هوشیار و زیرک . (ناظم الاطباء). ج ، عقلاء و عُقّال و عاقلون . (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء) (آنندراج ) (اقرب الموارد). مقابل دیوانه:
حکیمان زمانه راست گفتند
که جاهل گردد اندر عشق عاقل .
منوچهری .
عالج
ریگ توبرتو. (منتهی الارب ). و ریگی که بر تمام عربستان احاطه دارد. (ناظم الاطباء).
(ص ) شتری که «علجان » خورد. (مهذب الاسماء) (اقرب الموارد) (از منتهی الارب ). (اِخ ) ریگی است معروف ببادیه . (اقرب الموارد).
عالم پناه
ملجاء و پناه جهانیان . (ناظم الاطباء).
عالم صور
موطن صور مقداری که اشباح برزخی است . عالم صور گویند وگاه مراد صور حسی است . (از اسفار ج 1 صص 74 - 293).
عالم معقول
آنچه متعلق به ذهن و ادراک عقل باشد. (ناظم الاطباء).
عاقل آباد
دهی است از دهستان سرشیو بخش مرکزی شهرستان سقز واقع در 28هزارگزی جنوب باختری سقز و 2هزارگزی باختر دره آبی . شغل اهالی زراعت است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5).
عالز
موضعی است . (منتهی الارب ). یاقوت آرد: نام موضعی است که در شعر شماخ آمده است . (معجم البلدان ).
عالمتاب
تابنده و روشن کننده جهان . (ناظم الاطباء).
عالم معنی
آنچه متعلق به معنی و حقیقت باشد و ناپدید و مخفی بود. (ناظم الاطباء). در مقابل عالم صور است و در اصطلاح صوفیه عبارت از ذات و صفات و اسماء است . (از آنندراج ) (از کشاف اصطلاحات الفنون ).