جستجو

ضحن
شهری است در دیار سلیم بنزدیکی وادی بیضان ، و آن را به صاد مهملة نیز گفته اند. (معجم البلدان ).
ضخمة
="line-height: 25px;"> متاسفانه نتیجه ای برای جستجوی ضخمة در لغتنامه دهخدا یافته نشد.

برای جستجوی بهتر:
- در نوشتن املای کلمه خود بیشتر دقت کنید.
- در نوار جستجو بجای حروفی که نمیدانید از خط فاصله (-) استفاده کنید. مانند:( س-ر، یا سر-س-ان)
- در نوار جستجو می توانید ستاره (*) را برای تعداد نا معلومی از حروف بکار برید مانند: نمایشگ*، یا *وستان.
ضرائک
ج ِ ضریک . (منتهی الارب ). رجوع به ضریک شود.
ضرب زن
زننده با ضربت . زخم زننده .
  • (اِ مرکب ) نوعی توپ . (فرهنگ نظام ). و گوید این لفظ درعالم آرای عباسی نیز آمده است : موازی صد توپ ضرب زن ... بتصرف توپچیان شاه عباس درآمد. (روضةالصفا ج 8).
  • ضخومة
    ="line-height: 25px;"> متاسفانه نتیجه ای برای جستجوی ضخومة در لغتنامه دهخدا یافته نشد.

    برای جستجوی بهتر:
    - در نوشتن املای کلمه خود بیشتر دقت کنید.
    - در نوار جستجو بجای حروفی که نمیدانید از خط فاصله (-) استفاده کنید. مانند:( س-ر، یا سر-س-ان)
    - در نوار جستجو می توانید ستاره (*) را برای تعداد نا معلومی از حروف بکار برید مانند: نمایشگ*، یا *وستان.
    ضراءة
    ="line-height: 25px;"> متاسفانه نتیجه ای برای جستجوی ضراءة در لغتنامه دهخدا یافته نشد.

    برای جستجوی بهتر:
    - در نوشتن املای کلمه خود بیشتر دقت کنید.
    - در نوار جستجو بجای حروفی که نمیدانید از خط فاصله (-) استفاده کنید. مانند:( س-ر، یا سر-س-ان)
    - در نوار جستجو می توانید ستاره (*) را برای تعداد نا معلومی از حروف بکار برید مانند: نمایشگ*، یا *وستان.
    ضراو
    اسم نوعی از قنفذ کبیر است . (فهرست مخزن الادویة). رجوع به ضرب شود.
    ضرب گرفتن
    طبل زدن اصولدار مطربان و ورزشکاران . اصول نگاه داشتن با دورویه و ضرب و نقاره و طبل و امثال آن .
    ضخیم
    ضَخم . ضخمة. تناور. ستبر. بزرگجثه . هنگفت . ج ، ضِخام .
    ضراب
    برجهیدن گشن بر ماده . (منتهی الارب ).
  • گشنی کردن شتر. (تاج المصادر). مست شدن اشتر تیزشهوت . (تاج المصادر). گشنی شتر. (زوزنی ).
  • مضاربة. با کسی شمشیر زدن:
    نه مرد شرابی که مرد ضرابی
    نه مرد طعامی که مرد طعانی .

    منوچهری .

  • ضراوت
    ضَری . ضَراءة. آزمند و حریص گردیدن . (منتهی الارب ). سخت حریص شدن . (زوزنی ): ضراوت سفها در افساد حال و اتلاف مال رعیت زیادت می گشت . (ترجمه تاریخ یمینی ص 383). قوت و ضراوت ابوعبداللّه طائی در مباشرت حرب و چیرگی او بر سفک دماء و فتک اولیای خویش بدید. (ترجمه تاریخ یمینی ص 351).
  • حریص بودن بر صید.
  • در پی صید دونده شدن سگ. (منتهی الارب ). در پی صید دویدن سگ.
  • خوگر شدن چیزی را، و منه قول عمر (رض ): ایّاکم و هذه المحازر فان لها ضراوة کضراوة الخمر. (منتهی الارب ).
  • خوف کردن . (زوزنی ).
  • ضرب گیر
    آنکه با ضرب اصول نگاه دارد.
    ضد
    صاحب کشاف اصطلاحات الفنون گوید: ضد بکسر ضاد در لغت ناهمتا و نزد علماء علم کلام و فقهاءبمعنی مقابل باشد و نزد حکماء قسمی از مقابل است . ولغات اضداد بیانش ضمن بیان معنی لفظ لغت خواهد آمد،ان شااللّه تعالی - انتهی . در اصطلاح لغویین کلمه ای که دو معنی دهد متضاد با یکدیگر، چون فرازکردن که بمعنی بستن و باز کردن است و جعد که بمعنی کریم و بخیل است و چون قُرْء که بمعنی حیض و طُهر است و ظن که بمعنی گمان و یقین است و خفیه که بمعنی نهان و آشکار است و بیع که بمعنی خریدن و فروختن است و نبل که چیز خرد و بزرگ است و شِف ، بمعنی سود و زیان و ذفر، بوی خوش و ناخوش و ودیعه ، امانت که بکسی دهی یا ستانی و جَون ، بمعنی سیاه و سفید.
  • آنکه نسبتش با دیگری چنان باشد که با او تواند نبودن و هر دو با هم نتوانند بودن ، چنانکه نسبت سیاهی بسفیدی چه سیاهی با سفیدی توانند نبودن چنانکه سرخی با...، و جز آن .
  • امر وجودی که با امر وجودی دیگر قابل اجتماع نباشد. ناهمتا. (منتهی الارب ) (دهار) (مهذب الاسماء) (زوزنی ). نامانند. (زمخشری ). صُتة. (منتهی الارب ).خلاف چیزی . وارو. مخالف . (منتخب اللغات ):
    کردار تو ضد همه کردار زمانه
    از دل بزداید لَطَفت بار زمانه .

    منوچهری .

  • ضرابخانه
    درم سرا. سرای درم . دارالضرب . میخکده . دارالسکه . جائی که در آن زر و سیم سکه زنند.
    ضرایب
    ج ِ ضریبه . (منتهی الارب ). رجوع به ضریبة شود.
    ضرب گیری
    عمل ضرب گیر.
    ضحول
    ج ِ ضَحل . (منتهی الارب ).
    ضدا
    کوهی است در شقّ یمامه . (معجم البلدان ).
    ضرابیة
    ="line-height: 25px;"> متاسفانه نتیجه ای برای جستجوی ضرابیة در لغتنامه دهخدا یافته نشد.

    برای جستجوی بهتر:
    - در نوشتن املای کلمه خود بیشتر دقت کنید.
    - در نوار جستجو بجای حروفی که نمیدانید از خط فاصله (-) استفاده کنید. مانند:( س-ر، یا سر-س-ان)
    - در نوار جستجو می توانید ستاره (*) را برای تعداد نا معلومی از حروف بکار برید مانند: نمایشگ*، یا *وستان.
    ضرایر
    ج ِ ضرّة. (منتهی الارب ). هم شویان .