جستجو

شاپاپک
گیاهی از جنس نعناع که سیسنبر نیز گویند. (ناظم الاطباء).
شاپولیوته لی شه
از خاقانان تیره چپ ترکان غربی ، برادر و جانشین تولو (وفات 634 م .) (احوال و اشعار رودکی چ سعید نفیسی ج 1 ص 190).
شاتل
دارویی است مانند کماة خشک و آن را به شیرازی روشنک خوانند و معرب آن شاطل است . (برهان قاطع). رجوع به شاطل شود. به فارسی روشنک نامند دوائی است هندی شبیه به فطر خشک و بقدر باقلایی و بزرگتر و کوچکتر و با تلخی و پوست او بسیار چین دار ما بین سیاهی و سرخی و املس در آخر دویم گرم و خشک و مسهل قوی اخلاط غلیظه مفاصل و اعصاب و جهة فالج و رعشه و لقوه و صرع و امراض بارده دماغ نافع ومورث دردسر و مصلحش فواکه بارده و قدر شربتش تا نیم مثقال است با مثل او نبات . (تحفه حکیم مومن ). دوای هندی بود مانند کماه خشک و گویند عروقی است خشن پرگره مانند بسفایج و بقدر باقلایی بود. مولف گوید قول اول اصح است که آن مانند کماه خشک بود و از هندوستان نیز آورند و به شیرازی آن را روشنک خوانند. تمیمی گوید طبیعت وی گرم و خشک است در آخر درجه سیوم . مسهل کیموسات غلیظ بود و فالج و لقوه و داءالصرع و ارتعاش و سنگ مفاصل و علتهای دماغ را که از رطوبت غلیظباشد نافع باشد و گویند مسهل کیموسات محرقه بود و شربتی از وی نیم درم بود با وزن آن نبات که به آب گرم بیاشامند. (اختیارات بدیعی ). به فارسی روشنک نامند.ماهیت آن : دوایی است هندی شبیه به فطر خشک و بقدر باقلایی بزرگتر و کوچکتر از آن نیز و با تلخی و پوست آن بسیار چین دار مابین سیاهی و سرخی و املس و آنچه بعضی گفته اند که عروقی است خشن و پر گره مانند باقلا اصلی ندارد و گویند که از ترکستان نیز آورند و صاحب اختیارات بدیعی نوشته که در قریه جره که از جمع شیرازاست نیز می باشد. طبیعت آن گرم و خشک در سوم . افعال و خواص آن : مسهل قوی اخلاط غلیظه متشبث در مفاصل و اعصاب و کیموسات محرقه و جهت فالج و لقوه و رعشه و صرع و امراض بارده دماغی حادث از رطوبات غلیظه نافع و از جمله اجزای معجون نجاح است و مقدار شربت آن نیم مثقال با هم وزن آن نبات که با آب گرم بیاشامند، مورث درد سر، مصلح آن فواکه بارده است . (مخزن الادویه ).
شاتوت
مخفف شاه توت ،نوعی توت که رنگ آن سیاه است . رجوع به شاه توت شود.
شابن
کودک نازک اندام پرگوشت . (منتهی الارب ).
شاپرک
لغتی است در شب پره .
شاپوه
مخفف شاپوهر (شاپور). جزو اشکانیانی که بعد از ارشک بزرگ در ارمنستان سلطنت کردند نام برده شده و مدت سلطنت او 74 سال ذکر گردیده است . (تاریخ ایران باستان ج 3 ص 2598).
شاتوتیری
مرکز آروندیسمان ئن ، در 41 کیلومتری شهر سواسون ، در ساحل رودمارن دارای 8850 تن جمعیت است . ساکنان آن را به فرانسوی تئودوریسین خوانند. صنایع شیمیایی ، گچ سازی وچینی سازی آن معروف است . این شهر زادگاه لافونتن شاعر مشهور فرانسوی میباشد.
شابود
بمعنی هاله و طوق و خرمن ماه باشد. (برهان ). مصحف شایورد است . (حاشیه برهان قاطع چ معین ). رجوع به شابورد و شایورد شود.
شاپرن
شابرن . (فرهنگ نظام ). رجوع به شابرن شود.
شاپوه شاه
شاپورشاه . شاپور دوم ساسانی . (تاریخ ایران باستان ج 3 ص 2609). رجوع به شاپوربن هرمز و شاپور دوم و شاپور ذوالاکتاف شود.
شاتلدن
مرکز کمون پوی دو دوم واقع در آروندیسمان تی یر دارای 1300 نفر جمعیت . آب معدنی آن معروف است .
شابور
مصحف شابوت .رجوع به شابوت و مجمل التواریخ و القصص ص 199 شود.
شاپکا
روسی شاپکا. نوعی کلاه مردم روس .
شاپهنه
دهی است از دهستان جاپلق بخش الیگودرز شهرستان بروجرد واقع در 44 هزارگزی شمال باختری الیگودرز و دو هزارگزی باختر راه شازند به ازنا جلگه ای ودارای آب و هوای معتدل است . جمعیت آن 293 نفر، مذهب سکنه آن شیعه و زبانشان لری و فارسی است . آب آن ازچاه و قنات ، محصول آن : غلات ، تریاک ، لبنیات ; شغل اهالی آن زراعت و گله داری و صنایع دستی و قالی بافی است .راه آن ماشین رو است . (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
شاتلرو
مرکز آروندیسمان وین واقع در ساحل رودخانه وین دارای 25600 نفر جمعیت . کارخانجات اسلحه سازی ، کنسروسازی و تقطیر و الکل سازی آن معروف است .
شاتودون
مرکز آروندیسمان اور - ئه - لوار در مجاورت رود لوار; جمعیت آن 9700 تن است و ساکنان آن را به فرانسه دونوا خوانند. این شهر زادگاه بوتاریک علامه فرانسوی قرن نوزدهم میباشد. قصر بزرگی مشرف بر رود لوار متعلق بقرون پانزدهم و شانزدهم دارای کلیسایی کوچک و مجموعه ای جالب توجه در آن واقع است . این شهر در 18 اکتبر 1870 پس از دفاعی قهرمانانه بدست پروسیان یکسره ویران گردید.
شابوراک
شابرن و فولاد معدنی و طبیعی . (ناظم الاطباء). و رجوع به شابرقان و شابرن شود.
شاپور
پسر شاه . مرکب از شاه و پور. در پهلوی شاه پوهر. (حاشیه برهان قاطع چ معین ). رجوع به شاهپور شود.
شاپیگان
(گنج )خزینه ای که بنا بروایت دینکرت گشتاسب یا دارا پسر دارا اوستا کتاب مقدس زرتشتیان را در دو نسخه بر یکصدوبیست هزار پوست گاو با مرکب طلا نویسانده یکی را در این گنج و دیگری را در خزینه استخر (دژنپشت ) سپرد وچون اسکندر قصر شاهان را آتش زد، نسخه آخری را بسوخت و نسخه اولی را از گنج شاپیگان بیرون آورده امر کرد مطالبی از آن را که راجع به طب و نجوم بود به یونانی ترجمه کردند و سپس آن را هم بسوخت و اوستای زمان ساسانیان در قرون بعد از سینه ها جمع آوری شد. (ایران باستان چ مشیرالدوله ج 2 صص 1516 - 1517) (مزدیسنا و تاثیر آن در ادبیات فارسی تالیف دکتر معین ص 4).