جستجو

سابق کرم
دارنده سابقه کرم . پیشی گیرنده در کرم:
هزاز تندی و سختی بکن که سهل بود
جفای مثل تو بر دل ، که سابق کرمی .

سعدی (طیبات ).

سابنده
در تداول عوام گاهی بجای ساینده آید. رجوع به ساینده شود.
سابون
رجوع به صابون شود.
ساپاردا
شعبه ای از قبیله آریائی سکاها بودند که در حدود قرن هفتم قبل از میلاد در نواحی شمال غربی ایران سکونت داشتند. و بسال 672 ق. م . در قیامی که طوایف آریائی متحداً بر ضد آسور حیدین کردند وبقلعه کی شاشو حمله بردند این قبیله نیز شرکت داشت . در تورات (کتاب عوبدیا جمله 20) این طایفه را صنارد نامیده اند. رجوع به ایران باستان ج 1 ص 173 شود.
سابع
هفتم . (غیاث ) (آنندراج ) (منتهی الارب ). السابع من العدد بین السادس والثامن . (قطر المحیط) (اقرب الموارد). ج ، سَبَعَه و سابعون .
  • هفت تو کننده . هفت لا کننده . سبع الحبل ; حبله علی سبع قوی فهو سابع. (اقرب الموارد).
  • سابق محله
    دهی است از دهستان هزار جریب بخش چهار دانگه شهرستان ساری واقع در 84 هزارگزی شمال خاوری کیاسر. کوهستانی و سردسیر و آب آن از چشمه سار و محصول آن غلات و ارزن است . و 175 تن سکنه دارد که مردان آن بزراعت و صنایع دستی و زنان آن به شال و کرباس بافی اشتغال دارند. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3).
    سابوته
    زن پیر باشد به زبان پارسیان . (جهانگیری ). زن پیر را گویندبزبان زند و استا. (برهان ). زن پیر بزبان مردم اصفهان . (رشیدی ) (انجمن آرا) (آنندراج ). در لغت فرس ص 504 آمده : صابوته زن پیر بود بزبان آسیان ، قریع گوید:
    مرا که سال بهفتاد و شش رسید و رمید
    دلم ز شله صابوته و ز زهره تاز
    وبنابراین لغت مزبور از زبان آسی (محتملاً استی ) است .(حاشیه معین بر برهان قاطع). رجوع به صابوته در این لغت نامه شود.
    سابونی
    نسبت به نوعی از درخت خرنوب . رجوع به دزی ج 1 ص 620 شود.
    ساپرلگنیا
    نوعی از قارچهاست . رجوع به گیاه شناسی گل گلاب ص 141 شود.
    سابعاً
    هفتم . هفتمین . بار هفتم .
    سابقون
    ج ِ سابق، در حالت رفعی . رجوع به سابق شود.
    سابود
    ریسمانی را گویند که طفلان در ایام عیدنوروز از جائی آویزند و بر آن نشسته در هوا آیند و روند. (برهان ) (آنندراج ). رسنی باشد که اطفال روز عید و ایام جشن آن را از بام یا از درخت آویخته بر آن نشینند و باد خورند، و آن را بادپیچ و کاز و کازه نیز خوانند. (جهانگیری ). رسنی باشد که در بازیها در پای آویزند و آنرا سرند نیزگویند. (شرفنامه منیری ). آورک . بادپیچ . بازپیچ . بانوچ . تاب . چنچولی . (در تداول مردم اصفهان ). سرند. غناوه . کاز. کازه . لوکانی . نرموره . هلاچین . (به لهجه گیلکی ). رجوع به ارجوحه شود.
  • عشقه ، و آن گیاهی است که بر درخت می پیچد. (برهان ). بوک . پیچ . پیچه . پیچک . داردوست . عشق پیچان . کوک . لوغ . مویزه . مهربانک . هرشه . رجوع به لبلاب شود.
  • جل وزغ ، و آن چیزی سبزی باشد که بر روی آبهای ایستاده بهم میرسد. (برهان ). پشم وزغ . جامه خوابک . جامه غوک . چغز پاره . چغز لاوه . چغزواره . خزه . سبزآبه . سرند. کشش جوی . رجوع به طحلب شود.
  • نام فنی از فنون کشتی گیری ، و آن است که شخصی پای خود را بر پای دیگری پیچد و بر زمین زند. (برهان ).
  • هاله وخرمن ماه باشد. (جهانگیری ) (برهان ) (ادات الفضلا) (آنندراج ). آن مدوّره ملونه که گاه گاه گرد ماه برآید و آن را برهون و برهون خرگاه قمر و خرگه قمر و خرمن قمر و خرگاه ماه و خرمن ماه و خرمن مه و شادورد و شایورد نیز گویند. به تازیش هاله نامند. (شرفنامه منیری ). ظاهراً مصحّف شایورد. (حاشیه معین بر برهان ).
  • سابوی
    نام شهری است در طرف شمالی سمرقند،و تا سمرقند هفت فرسخ است . (انجمن آرا) (آنندراج ).
    ساپرو
    شهری است در ژاپن در جزیره یزو در شهرستان ایزیکاری . این شهر بوسیله یک رشته راه آهن با بندر اوتارو . یااو تارونائی مربوط است .
    سابعات
    ج ِ سابعة. رجوع به سابعة شود.
    سابور
    معرب شاپور (شاه پوهر) است . رجوع به شاپور شود. جوالیقی در المعرب آرد: سابور فارسی است و در زبان عرب از قدیم آمده است . عدی ّ بن زید گوید:
    این کسری کسری الملوک ابوسا
    این ام این قبله سابور.
    و در فارسی شاه پور است و باین صورت اعشی در سخن خود آرد:
    اقام به شاهبور الجنو-
    _د حولین یضرب فیه القدم .
    رجوع به المعرب جوالیقی ص 20 و 56 و 133 و 194 و 282 شود.
  • مزید موخر امکنه : ازار ساپور. بُت سابور. برج سابور. (عسکر مکرم در خوزستان ). بزرج سابور. (بزرگ شاپور). جندی ساپور. خسروساپور. (شهرانبار در جانب چپ فرات ). فیسابور. نیسابور. رجوع به هر یک از این کلمات شود.
  • سابه
    رجوع به سبائیه و رجوع به خاندان نوبختی ص 257 شود.
    ساپه
    ماری قیلیبر کونستان . استاد تشریح فرانسوی (1810 - 1896 م .) عضو آکادمی طب و آکادمی علوم فرانسه بود. تالیفات متعددی در طب از او بیادگار مانده است .
    سابقه خدمت
    مدت خدمت گذشته خدمتگزاران و ماموران دولت : فلان ده سال سابقه خدمت دارد.
    سابورالاعظم
    لقب شاپور دوم (ذوالاکتاف ) دهمین پادشاه سلسله ساسانی است . رجوع به ساسانیان و شاپور دوم شود.