جستجو

سابقالدین
(خواجه ...) وزیر الوند میرزا از امرای آق قویونلو در آذربایجان بود. رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 4 ص 445 شود.
سابله سورسارت
قصبه و کرسی کانتن سارت در فرانسه که در کنار رودخانه سارت و در محل تلاقی آن با دو نهر ارو و وژ در 24 هزارگزی شمالی فلش واقع است و پل زیبائی از مرمر سیاه ، و قلعه ای بالای آن ، و گردشگاههای زیبا، راه آهن ، و تجارتی پرفعالیت دارد. از معادن زغال سنگ، و سنگ مرمر آن بهره برداری میشود. کلیسائی از قرن 16 و آثار قصر کهنی از قرن 13 و قصری از سال 1720 م . دارد.
سابوریه
تانیث سابوری . رجوع به سابوری شود.
  • گزی بوده است که در برخی شهرهای ایران از آن جمله در همدان معمول بوده است . در ترجمه تاریخ قم آمده است : ابو علی کاتب در کتاب همدان حکایت میکند: «ذراعی که اهل همدان بدان مساحت میکردند پیش از روزگار مامون ، او را ذراع سابوری میگفتند. و آن ذراع عبارت از دوازده قبضه بود، و مثال آن بر ستون مسجد اعظم منقش کرده اند و نشان و نمودار آن تا الیوم باقی است . پس این گز که مثال آن مصور است در مسجد سهل بن السبع بمیدان البسع [ در قم ] گزی است که حمزة بن الیسع از نزدیک هارون الرشید آورد. و آن ذراع بقم به رشیدیه معروف و مشهور است و به همدان به سابوریه همچنین ابوعلی در کتاب همدان حکایت میکند، «ذراعی که عبداللّه خردادبه بدان مساحت کرد آن نه قبضه و دو انگشت بود چنانچ میان آن ذراع و ذراع سابوریه تفاوت و نقصان بربع و ثلث عشر باشد. و آن ذراع که به همدان بوده است و در دیوان آن ، هشت قبضه و دو انگشت بوده است ، محمدبن الحسن از آن گزهیچ نبرید و کم نکرد الا یک انگشت . (تاریخ قم ص 29).
  • سابینوس
    از رجال روم قدیم و در زمان امپراطوری اگوست و قریب بمیلادمسیح والی شام بود. در دوره حکمرانی او یهودیان شورشی کردند که بوسیله سربازان رومی در هم شکسته شد.
    سابزوار
    سبزوار. نام شهر معروفی به خراسان و اسم صحیح تر آن سابزوار است . ولی مردم اختصاراً آن را سبزوار گویند. (معجم البلدان ج اول : بیهق) (لسترنج ، ترجمه عرفان ص 417). رجوع به سبزوار در این لغت نامه شود.
    سابقالذکر
    پیش گفته . در بالا گفته شده . مذکور. مزبور. نامبرده . مسطور. مشارالیه . سالف الذکر. مارالذکر.
    سابلیر
    مادام دولا سابلیر نویسنده فرانسوی است . رجوع به لاسابلیر شود.
    سابوس
    اسبغول و بزرقطونا را گویند، و آن تخمی است معروف . (برهان ) (آنندراج ). اسبغول . (سروری ) (رشیدی ) (موید الفضلاء) (شعوری ). سبیوش . (رشیدی ). این دانه را در تداول مردم اسپرزه ، و به عربی بقله مبارکه ، به یونانی پسیلون و بترکی قارنی یارقنامند. این کلمه در کتب لغت بصور زیر: اسیبوش (دزی )، اسپیوش (جهانگیری ) (برهان ) (بهار عجم )، اسفیوس (اختیارات بدیعی ) (تحفه حکیم مومن ) (برهان ) (انجمن آرا)، اسقپوش (اختیارات بدیعی ) (تحفه حکیم مومن ) (سروری ) (برهان ) (انجمن آرا) (دزی )، سابوس (رشیدی ) (سروری ) (برهان ) (آنندراج )، ساپوس (موید الفضلا)، سایوس (برهان ) (شعوری ) (آنندراج )، سبیوش (رشیدی ) (برهان ) (آنندراج )، سیبوس (سروری ) (برهان ) (آنندراج )، اُسقیوس (دزی ) آمده است . و نیز به صورت اسبیوس ، اسپیوس ساپوش ، سیبوس ، بسوس دیده شده است . رجوع به اسبغول و اسپغول و اسپرزه و اسفیوس و اسفیوش در این لغت نامه شود.
    سابینین
    پاپ شصت و هفتم بود که از سال 604 تا 606 م . مقام پاپی داشت . رسم نواختن ناقوس در کلیساها یادگار اوست .
    سابس
    شهرکی است بعراق و آبادان و با نعمت بر مغرب دجله . (حدود العالم ص 89). نهر سابس دهی است معروف قرب واسط بجانب غربی راه بغداد. (معجم البلدان ). دهی است بواسط و نهر سابس مضاف است بسوی آن ده . (منتهی الارب ). و نیز رجوع به اخبار الراضی باللّه والمتقی للّه از کتاب اوراق صولی ص 214 شود.
    سابقالعلم
    در اصطلاح طب پیش بینی و تشخیصی است که طبیب با ملاحظه احوال بیمار درباره بهبود یا وخامت حال او در آینده میکند. (بحر الجواهر). و رجوع به تقدمة المعرفة شود.
    سابلیکوس
    مارکانتونیو کوکسیو . معروف به مارکوس آنتونیوس مورخ و انساندوست ایتالیائی است که بسال 1436 م . در ویکو وارو متولد شد و بسال 1506 م . در ونیز درگذشت . آثار متعددی از او بیادگار مانده که تاریخ ونیز در 22 جلد از آن جمله است . مجموعه کامل آثار او بسال 1560 م . در شهر بال منتشر شده است .
    سابوط
    جانوری است دریائی ، کما فی اللسان . (تاج العروس ). چارپای دریائی . (شرح قاموس ).
    سابیونت
    یکی از قصبات کوچک اسپانیاست که در ایالت ژان (جیان ) قرب گادالیمار واقع است .
    سابستیه
    قریه کوچکی است در فلسطین بقرب نابلس . و در زمان قدیم شهر بزرگی بود و سامریه یاشمرون نام داشت . این شهر بسال 925 ق. م . بنا گردیده ومدتی پایتخت قوم اسرائیل بود. (قاموس الاعلام ترکی ).
    سابقالعلة
    ="line-height: 25px;"> متاسفانه نتیجه ای برای جستجوی سابقالعلة در لغتنامه دهخدا یافته نشد.

    برای جستجوی بهتر:
    - در نوشتن املای کلمه خود بیشتر دقت کنید.
    - در نوار جستجو بجای حروفی که نمیدانید از خط فاصله (-) استفاده کنید. مانند:( س-ر، یا سر-س-ان)
    - در نوار جستجو می توانید ستاره (*) را برای تعداد نا معلومی از حروف بکار برید مانند: نمایشگ*، یا *وستان.
    سابندگی
    در تداول عوام گاهی بجای سایندگی آید. رجوع به سایندگی شود.
    سابوق
    نام درختی است . آقطی ، بیلسان ، بیلاسان ، شبوقه ، خمان کبیر، یاس کبود. رجوع به دزی ج 1 ص 620 شود.
    ساپارد
    رجوع به ساپاردا و صنارد شود.
    سابط
    ابن ابی حمیضةبن عمروبن وهب قرشی جمحی ، از صحابه است . (الاصابه ) (قاموس الاعلام ترکی ).