جستجو

سابور رازی
شاپور رازی . از سرداران ایران در روزگار فیروز اول ساسانی (459 - 483 م .) و از خاندان مهران بود. رجوع به تجارب الامم ج 1 ص 167. و طبری ص 878 بنقل کریستنسن ص 318 و شاپور رازی در این لغت نامه شود.
سابیر
قومی از هونها بودند که در اوایل قرن هفتم ، در دوره قباد اول (501 - 531 م ). بیستمین پادشاه ساسانی به ارمنستان و آسیا تاختند. در جنگ دوم قباد باروم شرقی جزو لشکر ایران سابیرها نیز بوده اند. (پروکوپیوس ، از مارکوارت ایرانشهر ص 118). رجوع به :کریستنسن ، ایران در زمان ساسانیان چ 1 ص 247، چ 2 ص 377و بعد شود. قومی بودند که در قرن پنجم و ششم میلادی بین رودخانه قوبان و سلسله جبال قفقاز سکونت داشتند. در اواسط قرن ششم بسوی «رسنه » و «دنیپر» مهاجرت کردند و در آن نواحی سکونت گزیدند. و نواحی جدید «سابیریه » یا «سبریه » نام گرفت . (از قاموس الاعلام ترکی ).
سابرن
یکی از «مننتر»ها طبق قول «بشن پران ». رجوع به تحقیق ماللهند ابوریحان بیرونی ص 194 شود.
سابقالایام
روزگار گذشته . گذشته . پیش . پیشی . در سابق: ثبات بر عهد و میثاقی که با سلطان داشت در سابقالایام فرامی نمود. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1272 تهران ص 331).
سابل
باران نیک ریزان . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
  • زنبره . (مهذب الاسماء).
  • سابور سکانشاه
    رجوع به ایران در زمان ساسانیان ص 260 و شاپورسکان شاه در این لغت نامه شود.
    سابیزج
    رستنی باشد که آن را مردم گیا خوانند و بعربی لفاح گویند و بیخ آن را اصل اللفاح نامند. (برهان ) (آنندراج ). مردم گیا، لفاح و اقسام میباشد و قوتش تا چهار سال باقی ماند و قوی ترین اجزاء، پوست بیخ لفاح و مستعمل از آن عصاره و آب سایله اوست . در سوم سرد و خشک و ثمرش سرد و تر و جوف بیخ او عدیم القوت است . (الفاظ الادویه ). رجوع به سابیزک و لفاح در این لغت نامه شود.
    سابروج
    موضعی است بنواحی بغداد. (معجم البلدان ). و در مراصد الاطلاع چ تهران نام نهری است در اعمال راه خراسان (!). (مراصد الاطلاع ).
    سابقالبیان
    در پیش گفته شده . سابقالذکر. مذکور. مزبور.
    سابل دولن
    یا سابله دو لونه کرسی ولایت وانده در فرانسه در کنار اقیانوس اطلس که در 34 هزارگزی روش سوریون قرار دارد. کلیسائی از سال 1647 و آثار تاریخی دیگر از قرون 16 و 17 در سابل بیادگار مانده است . کارخانه های ساردین سازی و کارگاههایی برای تعمیرات کشتی و نیز بندر گاهی برای پهلو گرفتن کشتیها دارد و 17800 تن سکنه دارد که بیشتر بشغل ماهیگیری میگذرانند.
    سابورقان
    معرب شابرقان (شابورقان ، شاپورگان ) نوعی آهن بسیار سخت و مرغوب است . رجوع به دزی ج 1 ص 620 و شابرقان در این لغت نامه شود.
    سابری
    بیاء نسبت نوعی از جامه های تُنک و گرانمایه . (آنندراج ). نوعی از جامه های تنک . (منتهی الارب ). جامه ای است ابریشمی و تنک و باریک و گرانمایه . (شمس اللغات ). جامه ای نازک و نیکو منسوب به سابور موضعی است از فارس . و این نسبت بر غیر قیاس است . جامه ای است باریک و جید. (شرح قاموس ). سابریة. (الانساب سمعانی ). جامه تنک نیکو. ذوالرمه گوید:
    فجات بنسج العنکبوت کانّه
    علی عصویها سابری مشبرق.

    (تاج العروس ).

    سابقالحاج
    پیشرو حجاج ، پیشاهنگ قافله حجاج . آنکه پیشاپیش کاروان حجاج بشهر آید و خبر فرارسیدن آنان باز دهد: چون سابقالحاج دررسید و خبر داد که قافله آمد من تا به فرات استقبال کردم . (اسرار التوحید ص 299).
    سابوره
    حیز و مخنث و پشت پائی را گویند. (برهان ). هیز و مخنث . (جهانگیری )(انجمن آرا) (آنندراج ). بمعنی سبوره . (رشیدی ). امرد. بی ریش . بی ننگ. پشت پا. تاز. سبوره . کنده . مابون .
    سابیکتاس
    از سرداران اسکندر مقدونی بود، و اسکندر هنگام حمله به ایران او را والی ایالت کاپادوکیه کرد. رجوع به ایران باستان ج 2 ص 1285 شود.
    سابزج
    لغتی در سابیزج و سابیزک است بمعنی مردم گیاه . (دزی ج 1 ص 620) (شعوری ج 2 ص 55). رجوع به سابیزج و سابیزک شود.
    سابقالدوله
    (امیر... رستم ) حاکم گوشواره (یا گلپایگان ) در اوائل قرن هفتم بود. رجوع به سفرنامه مازندران و استرآباد رابینو ص 195 بخش انگلیسی شود.
    سابله
    دهی است از بخش بستان شهرستان دشت میشان واقع در 8 هزارگزی جنوب خاوری بستان و 8 هزارگزی جنوب راه عمومی سوسنگرد به بستان ، این ده در دشت قرار دارد و گرمسیر است . و از آب رودخانه کرخه مشروب میشود. و محصول آن غلات و برنج است . 500 تن سکنه دارد که از عشایر بنی طرف هستند و به زراعت و گله داری و صنایع دستی و حصیربافی اشتغال دارند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6).
    سابوری
    نسبت است به سابور و آن شهری است از شهرهای فارس نزدیک بکازرون . (سمعانی ). همان مولف اضافه میکند که گمان میکنم همان جندیسابور باشد. (سمعانی ).
  • میوه های منسوب به بلده جندیسابور. (الذریعه ج 6).
  • ذراع سابوری . رجوع به سابوریه شود.
  • سابین
    قوم قدیم از نژاد لاتین است که در ایتالیا در حوالی رم و در دامنه ها و ارتفاعات جبال آپنین مرکزی در ناحیه سابین سکونت داشتند. بعدها بدشتها و جلگه های حوالی رم سرازیر شدند و بقیادت تاتیوس پادشاه خود ضد رومیان شوریدند و آتش جنگ میان سابینها و رومیان شعله ور شد. بعد از آخرین جنگ قراردادی منعقد گردید که بموجب آن سابینها در مجاورت رومیان و در شهر رم اقامت گزیدند ولی تحت حکومت تاتیوس و مجلس اعیان خود بودند. مدتی بعد بطور قطعی مغلوب و برومیان ملحق شدند و از سال 220 ق. م . در دوره دانتاتوس کنسول روم کاملاً فرمانبردار روم گشتند.