زاپولیا
نام پرنس اردل است در محاربه مهاج بسلطان سلیمان قانونی عرض اطاعت نمود و در محاصره وین حضور داشت و آن پادشاه علی رغم امپراتور آلمان ، وی را بتخت مجارستان نشاند ولی بعداً خود وی در پنهانی عهدنامه ای با امپراتور منعقد ساخت . (قاموس الاعلام ترکی ).
زاج جامد
از جنس زاج اخضر است که در ظاهر معدن رطوبت زاجیه منجمدشده باشد. (مخزن الادویه ). و رجوع به جامع ابن بیطارو دائرة المعارف بستانی ج 9 و زاج در لغت نامه شود.
زاج محرق
از اقسام زاج سفید است . صاحب مخزن الادویه در ضمن شرح خوّاص زاج ابیض روش تهیه زاج محرق را چنین بیان کند: دو جزء آن [ زاج سفید ] را با یک جزء اقلیمیا با سرکه سائیده و در ظرف سفالی کرده چهل روز تابستان در آفتاب در زیر سرگین اسب دفن کنند... و برای آن خواصی نوشته است . رجوع بدان کتاب و مفردات ابن بیطار شود.
زاخر
دریای بسیار آب و پر. (آنندراج ) (دهار) (اقرب الموارد).و بدین معنی است که گویند: فلان بحر زاخر و بدر زاهراست . (اقرب الموارد) (تاج العروس ).
وادی که آب در آن موج میزند. (شرفنامه منیری ). وادی پهناور که سیل آن را پر کند و آب آن ارتفاع یابد. (تاج العروس ). مردم که در جوش و حرکت برای جنگ یا سفر باشند. دیگ جوشان . (اقرب الموارد) (تاج العروس ). دریا. (دهار) (شرفنامه منیری ). اصل نیکو و نامی . شرف بلند. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ). نبات بلند. (اقرب الموارد) (دهار). آنکه فخریه کند. (اقرب الموارد). مرد شادمان . (اقرب الموارد) (آنندراج ) (منتهی الارب ).
زابلون
نام پسر ششم حضرت یعقوب [نبی اللّه ] است ، و نام مادرش لیا بوده است . (قاموس الاعلام ترکی ). و رجوع به زبولون در قاموس مقدس و لغت نامه شود.
زات خاله
یکی از چندین رودخانه ای است که ببحر خزر فروریزد و محل صید ماهی نیز باشد. (جغرافیای اقتصادی کیهان ص 23).
زاج خشک
زاجی است که از زاج سفید پس از، از دست دادن تبلور (بوسیله حرارت ) بدست می آمد. (درمان شناسی دکتر عطائی ص 454). و رجوع به زاج سفید شود.
زاج مطبوخ
از جنس زاج اخضر است که با خاک مخلوط باشد آن را با آب میجوشانند. رجوع به مخزن الادویه و رجوع به کتاب مفردات ابن بیطار و دائرة المعارف بستانی ج 9 و رجوع به زاج در این لغت نامه شود.
زاخف
مرد متکبر. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ).
فخرکننده . مفتخر. (اقرب الموارد).
زابلی
منسوب به زابل:
وزو آفرین بر سپهدار زال
یل زابلی پهلو بی همال .
فردوسی (شاهنامه ).
زاتسپرم
یکی از دانشمندان و مولفان زردشتی دوره عباسیان و دستور سیرجان کرمان و برادر منوچهر دستور زردشتی بوده است کتاب منتخبات وی بنام منتخبات زاتسپرم ازکتب دینی پهلوی است و تقریباً شامل 19000 کلمه پهلوی میباشد. دستور مزبور بین 881 - 900 م . دستور سیرجان و کرمان بوده است . (سبک شناسی ج 1 ص 26 و 46 و 54).
زاجر
منعکننده . بازدارنده از کاری . (دهار) (آنندراج ) (اقرب الموارد).
زاجر قلبی در اصطلاح صوفیه ، واعظ و زنهاردهنده حق و خواننده بسوی خدا است و آن نوری است که در دل مومن تابد. (تعریفات ). اندرزدهنده: و در حلقه درویشان زاجرند و صبور. (گلستان ). بیم کناننده . نالنده . فالگیرنده بمرغ . (دهار). برانگیزنده بر کاری . راننده و سوقدهنده : فالزاجرات زجراً ; ای الملائکة تزجر السحاب ای تسوقه . (اقرب الموارد) (آنندراج ).
زاج مقطر
ماهیت آن : از جنس زاج اخضر است ، که ماهیت لطیف آن در زمین معدن منعقد میگردد و بهترین اقسام است . امتحان آن آن است که چون بر فولاد بمالند برنگ مس میگردد. (مخزن الادویه ). و رجوع به زاج شود.
زاخل
درخت زقوم . (برهان قاطع) (آنندراج ) (جهانگیری ) (انجمن آرای ناصری ) (غیاث اللغات ).
زابلین
از دیه های ساوه است . (تاریخ قم ص 140).
زاتشه
سرزمین غله خیزی است در ناحیه زاب شمالی (از جزائر غربی آفریقا) واقع در 30کیلومتری جنوب یسکرة و از متعلقات قسطنطنیه بوده است . قلعه استواری در این ناحیه بوده که پایگاه محکمی برای نیروهای مسلمین بشمار میرفته است . قوای متمرکز در این قلعه بسال 1849 م . علیه مهاجمین فرانسوی سخت مقاومت ورزیدند. سرانجام پس از نبردی خونین فرانسویان پیروز شدند و اهالی آن قلعه را قتل عام کردند. ژنرال هربیلتون گزارش مفصل این نبرد تاریخی را نوشته است . (از دائرة المعارف بستانی ج 9).
زاج منحاتی
قسمی زاج سفید است که رگه های سبز در آن دیده میشود. (مفاتیح العلوم خوارزمی ).
زاخو
ایالتی است هم مرز دیار بکر و بتلیس و انتهای شمال غربی آن متصل بموصل است و به انضمام ناحیه سلیفاتی مشتمل بر 109 قریه است . (قاموس الاعلام ترکی ). در ملحقات المنجد آرد: ایالتی است در عراق (موصل ) بمساحت 420130 گز و مشتمل بر سه ناحیه : سلیفاتی ، سندی ، کلی .
زاخور
قریه ای است در هفت فرسنگی میان جنوب و مشرق ده رم . (فارس نامه ابن البلخی ).