جستجو

راحت آباد
دهی است از دهستان لواسان کوچک از بخش افجه شهرستان تهران که در شش هزارگزی راه گلندوک و شش هزارگزی راه عمومی واقع است . محلی است کوهستانی و سردسیر و سکنه آن 302 تن میباشد. اهالی شیعه و فارسی زبان اند. آب آن از چشمه سار تامین می شود و محصول آن غلات و بنشن و شغل اهالی زراعت است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1).
راحل
کوچ فرما. ج ، رُحًّل . (منتهی الارب ) (آنندراج ). کوچ کننده : این چه خطب و خطر بود که نازل گردید و چه نصر و ظفر بود که راحل گشت ؟ (ترجمه تاریخ یمینی ص 443).
رادار
کلمه مرکب از حروف اول کلمات انگلیسی : رادیو دتکشن اند رنجینگ (بمعنی تجسس کردن و میزان کردن با رادیو). پس کلمه رادار اسمی است مرکب از حروف آغاز سه کلمه فوق و از این نوع است کلمه «لوران »، یعنی دریانوردی دور. و «شوران » یعنی دریانوردی نزدیک . و آن دستگاهی است که بکمک امواج تشعشعی وضع و فاصله اشیاء را معین میکند. برای فهم مختصات رادار باید مختصات امواج تشعشعی را شناخت . تشعشع یکی از راههای انتقال حرارت از جایی بجای دیگر است . همچنانکه هر رنگ از امواج نوری که طول معین دارد بدست می آید. میدانیم امواج رادیویی و تلویزیون بی کمک سیم در فضا پخش میشود. پس اصولا رادار دستگاهی است که بوسیله آن مسافت ، ارتفاع و جهت هدف (طیارات در فضا و کشتی ها در دریا و غیره ) را بدون آنکه در منطقه دید باشند تعیین مینماید.
اصول آن از نظر تئوری : اغلب در نقاط کوهستانی بخصوص مشاهده شده که اصوات منعکس میشوند. و مجدداً بگوش میرسند، یعنی طنین ایجاد میکنند. این عمل عبارت از آن است که صوت در هوا ارتعاشی تولید میکند که این ارتعاشات با سرعتی بطرف حاجبی که در اطراف قرار دارد روانه میشوند و پس از برخورد با حاجب منعکس میشود صوت اولیه را مجدداً بگوش میرسانند. بدیهی است صوت اخیر بمراتب ضعیف تر از صوت اول است . اگر فرض کنیم شخصی در نقطه ای قرار دارد که در اطراف آن چندین حاجب مساعد طنین بفواصل محتلف قرار دارد هرگاه شخص محکم دست بزند صدای دست زدن طنین های مختلف تولید مینماید که نامرتب ،گوش میرسند بطوری که نمیشود تشخیص داد از چه حاجبی چه طنینی بگوش رسیده است ولی اگر شخص بعوض دست زدن ممتد یک دست بزند بفواصل معینی طنین های مختلف بگوش میرسد، بطوریکه اگر فرض کنیم در هر ده ثانیه مثلاً صوت دو کیلومتر راه می پیماید میتوانیم درست بفهمیم طنین ها هر یک از کدام حاجب تولید شده و اگر حاجب یکی باشدمیتوانیم فاصله حاجب را تا شخص معین کنیم . پس آنچه لازم است در مرحله اول آن است که به اندازه کافی پس از یک دست زدن وقت داشته باشیم تا طنین را بشنویم سپس دست دوم را بزنیم و در مرحله دوم آنکه دست زدن به اندازه کافی محکم باشد که طنین بطور واضح بگوش برسدو اگر احیاناً اصوات مختلف ضعیف دیگری در آن نواحی وجود داشته باشند با طنین صوت اصلی محو شده و تغییر شکلی بصوت ندهد. برای آنکه همین استفاده را بتوانیم ا ز امواج هرتزی بکنیم اول شرطش آنست که این امواج پس از برخورد با موانع منعکس شوند. و خوشبختانه این خاصیت در آنها هست از نظر مقایسه نقطه مقابل دست زدن درباره صوت ایجاد قطعات مجزای موج است که به فرانسه آن را پولس و به فارسی ضربان میگویند. بطور کلی دستگاههای رادار دستگاه فرستنده ضربانهای قوی و کوتاه میباشند و اما قوی یعنی بقدرت چندین صد کیلو وات و کوتاه یعنی بمدت یک چند ملیونیم ثانیه . طول موجی که در ابتدا مورد استعمال دستگاههای رادار بود عبارت از 10 تا 13 متر بود. و مدت آن بین 10 و 15 میکروسکند که یک میکروسکند عبارت از یک ملیونیم ثانیه میباشد11000000 و در هر ثانیه 25 تپش (ضربه ) فرستاده میشد و مدت هر ضربان ده میکروسکند یا ده ملیونیم ثانیه بود. نیرویی که برای ارسال این ضربان مصرف میشد در اوایل 200 کیلووات بود و در اواخر به 800 کیلو وات رسیدچون یک ثانیه عبارت از یک ملیونیم میکروسکند است پس در هر100000025 = 40000 میکروسکند یک ضربان فرستاده میشد و چون مدت هر ضربان 10 میکروسکند است پس در تمام این مدت دستگاه فقط 10 میکروسکند کار میکند و مابقی مدت آزاد است و ساکت . پس از بحث فوق، رادار را این گونه تعریف می کنیم : رادار عبارت از آلتی است که بوسیله آن میتوان موقعیت شی را در فضا بوسیله امواج رادیو (الکترو مغناطیسی ) معین نمود بدون اینکه از خودشی استمدادی شده باشد و نیز میدانیم پیدا کردن موقعیت شی بسته بدانستن جهت ، ارتفاع و مساحت آن است . رجوع به اسرار موج رادار نوشته مهندس منوچهر دولتشاهی ص 20، 22 شود. و در کتاب علم و زندگی راجع به رادارچنین آمده :
رادار بکمک امواج تشعشعی وضع و فاصله اشیاء را معین میکند. رادار مانند انعکاس صوت است با این تفاوت که بجای امواج صوتی امواج تشعشعی بکار میبرد و بجای اینکه امواج منعکس بگوش انسان برسند بر روی صفحه ای دیده میشوند. وقتیکه ناخدای کشتی یا خلبان هواپیمایی بخواهد موقع و محل چیزی را با رادار مشخص کند امواج کوتاه تشعشعی بشکل ضربات نبض ، یعنی بطور مقطع بخارج می فرستد. وقتیکه این امواج بچیزی برخورد میکند منعکس میشوند و بمحل صدور یعنی کشتی یا هواپیما بازمیگردند و در آنجا بوسیله یک گیرنده رادیو گرفته میشوند و پرده ای را که مانند لوله تلویزیون از رنگی که خاصیت فلورسانی دارد پوشیده است روشن می کنند به این ترتیب هیکل آن چیز بر روی پرده دیده میشود.
لوران وشوران : لوران و شوران در حقیقت موارد خاص استعمال اصول رادار بشمار میروند وقتیکه همه اسبابهای دیگر کشتی یا هواپیمایی از کار بازمانند مثلاً وقتی ستارگانی که برای رهبری کشتی لازم هستند دیده نشوند وضع کشتی یا هواپیما را میتوان بوسیله لوران در دریا یا هوامشخص کرد. در استفاده از لوران راننده هواپیما یا کشتی علائم رادیوئی را از دو دستگاه فرستنده که جایشان بر روی زمین مشخص است دریافت میکند. چون فواصل این دستگاهها از کشتی یا هواپیما متفاوت است در مدت زمانی که رادیو آن علامت ایستگاهها را ثبت میکند اختلافی است . ناخدا یا خلبان با استفاده از این اختلاف زمان ، موقعیت کشتی و هواپیمای خود را با کمال دقت معین میکند. شوران را بوسیله هواپیماها و کشتی ها برای تعیین بسیار دقیق موقعیت نقاط نزدیک بکار میبرند. در ایستگاه فرستنده رادیو ارتباط رادیویی مداوم با کشتی ها یا هواپیما برقرار میکند. ضربات نبض رادیوئی بوسیله یک رشته دستگاههای گیرنده که در هواپیما است گرفته میشود. با چنین دستگاهی میتوان کشتی را در هوای مه آلود به بندرگاه رهبری کرد یا هواپیما را در هوای نامساعد برای نشستن در فرودگاه هدایت نمود. رادار و لوران و شوران موجب شده اند که کشتی و هواپیما دارای تامین بیشتری شوند و زیادتر مورد اعتماد قرار گیرند. (از کتاب علم و زندگی ترجمه احمد بیرشک ، دکتر بهزاد، رضا قلی زاده ، نوروزیان رهنما ص 572) .
راجی
امیدوار. (آنندراج ) (منتهی الارب ) (غیاث اللغات ):
هم برآن بو می تنند و میروند
هر دمی راجی و آیس میشوند.

مولوی .

راحت افزا
افزون کننده آسایش . (ناظم الاطباء). خاطرنواز. (ناظم الاطباء). آسایش بخش:
خیز خاقانیا ز کوی جهان
که نه بس جای راحت افزایست .

خاقانی .

راداگز
یکی از فرمانروایان آلمان بود که در سال 406 م . در شمال رود دانوب لشکر قابل ملاحظه ای از بربرها گردآورد و به ایتالیا حمله برد و قسمت شمالی آن را بتصرف آورد ولی سرانجام دستگیر شد و بقتل رسید.
رادف
پیروی کننده . (ناظم الاطباء). رجوع به رادفة شود.
راجی بی بی
نام مادر سلطان محمود از فرمانروایان ناحیه جونپور هند، وی بعد ازمرگ پسرش سلطان محمود بهیکن خان را بر تخت نشانید. و او را محمدشاه خطاب کرد. (تاریخ شاهی صص 14 - 16).
راحةالاسد
="line-height: 25px;"> متاسفانه نتیجه ای برای جستجوی راحةالاسد در لغتنامه دهخدا یافته نشد.

برای جستجوی بهتر:
- در نوشتن املای کلمه خود بیشتر دقت کنید.
- در نوار جستجو بجای حروفی که نمیدانید از خط فاصله (-) استفاده کنید. مانند:( س-ر، یا سر-س-ان)
- در نوار جستجو می توانید ستاره (*) را برای تعداد نا معلومی از حروف بکار برید مانند: نمایشگ*، یا *وستان.
راحلةالاسد
="line-height: 25px;"> متاسفانه نتیجه ای برای جستجوی راحلةالاسد در لغتنامه دهخدا یافته نشد.

برای جستجوی بهتر:
- در نوشتن املای کلمه خود بیشتر دقت کنید.
- در نوار جستجو بجای حروفی که نمیدانید از خط فاصله (-) استفاده کنید. مانند:( س-ر، یا سر-س-ان)
- در نوار جستجو می توانید ستاره (*) را برای تعداد نا معلومی از حروف بکار برید مانند: نمایشگ*، یا *وستان.
رادالروز
این نام در کتاب اخبارالدولة السلجوقیه بهمین صورت آمده است ، اما ظاهراً مصحف روذراور باشد. شهری نزدیک نهاوند. و رجوع به روذراور و معجم البلدان و اخبارالدولة السلجوقیه ص 131 و 132 شود.
رادفور
نام شهری از بریتانیای کبیر، کنت نشین نوتینگهام در کنار کانالی واقع است و 15 هزار سکنه دارد. صنعت توربافی و شب کلاه و جوراب بافی آن معروف است و معادن زغال سنگ فراوان دارد.
راجیر
دهی است جزء دهستان گسگرات بخش صومعه سرا از شهرستان فومن که در 12هزارگزی شمال باختری صومعه سرا واقع است و در کنار راه شوسه طاهرگوراب به ضیابر میباشد. ناحیه ای است جلگه ای و هوای آن معتدل و مرطوب ومالاریایی و سکنه آن 389 تن میباشد و زبان اهالی گیلکی و فارسی است . آب آن از رودخانه ماسال تامین میشود. و محصول آن برنج و توتون و سیگار و ابریشم و شغل اهالی زراعت است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).
راحةالحلقوم
="line-height: 25px;"> متاسفانه نتیجه ای برای جستجوی راحةالحلقوم در لغتنامه دهخدا یافته نشد.

برای جستجوی بهتر:
- در نوشتن املای کلمه خود بیشتر دقت کنید.
- در نوار جستجو بجای حروفی که نمیدانید از خط فاصله (-) استفاده کنید. مانند:( س-ر، یا سر-س-ان)
- در نوار جستجو می توانید ستاره (*) را برای تعداد نا معلومی از حروف بکار برید مانند: نمایشگ*، یا *وستان.
راحله روا
آنکه راحله بدهد مانند حاجت روا. (آنندراج ).
رادامانت
نام یکی از مردم یونان . وی نسب خود را به ژوپیتر میرسانید. (ایران باستان ج 2 ص 1928).
راجی کرمانی
نامش بمانی و اصلش از زردشتیان ایران و ساکن کرمان بود. بواسطه سعادت فطری ذوق اسلام یافت و بخدمت علما و عرفای کرمان شتافت بمانعلی نامش دادند و دیده حالش را بنور ولایت شاه اولیا گشادند طبعش موزون و شایق بمداحی ولی حضرت بیچون گردید. غزوات و واقعات حضرت رسول عربی و وصی حقیقی آن حضرت را منظوم کرد و زیاده از بیست هزار بیت بنظم آورد وبنام ظهیرالدوله ابراهیم خان بنی عم خاقان صاحبقران معنون کرد و مورد الطافها شد و چون درگذشت و نواب شاهزاده شجاع السلطنه حسنعلی میرزا به ایالت کرمان رسید وقتی بحسب تقدیر بخدمتی فقیر بدان ولایت افتاد اشعار آن را شنید و بجمع آن ترغیب کرد. مولانا محمد هاشم بن ملالطفعلی که در خدمت شاهزاده وکیل وظایف علما بود در این باب اهتمامی کرد. میرزا مظهر کرمانی متصدی جمع و ترتیب آن متفرقات شد و در این دولت ابد مدت آن مثنوی را بقالب طبع درآوردند و تعدد یافت چون مشتمل بر مدایح و مناقب بود لازم دانست که برخی ازآنها را تیمناً در این کتاب نگارد. در توحید گوید:
بنام خداوند دانای فرد
که از خاک آدم پدیدار کرد
یکی را بقدرت ز خاک آفرید
یکی شد ز تابنده آتش پدید
یکی سجده ناکرده مسجود شد
یکی سجده ناکرد و مردود شد
زهی حال فرخنده این مشت خاک
کزو شد عیان نور یزدان پاک
ندانم چه در جام ما ریختند
چه صاف اندر این دُردی آمیختند
بده ساقی آن آتش تابناک
که تاکش پدید آمد از آب وخاک
نه از خاک تنها همی تاک خاست
خم و ساغر و می هم از خاک خاست
دلی کو خراب از می ناب نیست
مگو دل که غیر از گل و آب نیست
مغنی کجایی کفی زن بکف
به آواز این بزم بنواز دف .

(مجمع الفصحا ج 2 ص 147).

راحةالکلب
="line-height: 25px;"> متاسفانه نتیجه ای برای جستجوی راحةالکلب در لغتنامه دهخدا یافته نشد.

برای جستجوی بهتر:
- در نوشتن املای کلمه خود بیشتر دقت کنید.
- در نوار جستجو بجای حروفی که نمیدانید از خط فاصله (-) استفاده کنید. مانند:( س-ر، یا سر-س-ان)
- در نوار جستجو می توانید ستاره (*) را برای تعداد نا معلومی از حروف بکار برید مانند: نمایشگ*، یا *وستان.
راحم
مهربانی کننده . (منتهی الارب ). رحم کننده . (آنندراج ). رحم کننده و بخشایشگر. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد).
  • شاة راحم ; گوسپند آماسیده زهدان . (منتهی الارب ).
  • رادامیست
    نام پسر فرس من پادشاه گرجستان . (تاریخ ایران باستان ج 3 ص 2425). به امر رادامیست مهردادبرادر فرس من را نابود کردند و سلطنت ارمنستان به رادامیست تعلق گرفت ، اما بلاش اشکانی به ارمنستان حمله کرد و رادامیست را مغلوب نمود و سلطنت آنجا را به تیرداد واگذار کرد. (ایران باستان ج 3 صص 2428- 2429).