جستجو

رادکار
بخشنده . رجوع به راد شود.
راجیمین
قصبه ای است در لهستان . واقعدر ایالت «وارسوویا» که در شمال شرقی همین ایالت بفاصله 25هزارگزی قرار دارد. (از قاموس الاعلام ترکی ).
راحت انگیز
شادی بخش .(آنندراج ). برانگیزنده آسایش . راحت بخش:
بیا ساقی آن راحت انگیز روح
بده تا صبوحی کنم در صبوح .

نظامی .

راحول
پالان شتر. ج ، راحولات . در قولی از فرزدق پالان منقش است . (منتهی الارب ) (آنندراج ). رجوع به راحولات شود.
رادان
نام دهی به بوانات فارس . ابن البلخی گوید: مورد و رادان دو دیه است بنزدیک بوّان و هوای آن سردسیر است و بدین دیه مورد بسیار باشد. (فارسنامه ابن بلخی چ اروپا ص 129). و نیز رجوع به نزهة القلوب مقاله سوم ص 124 شود.
رادکان
دهی است از دهستان کوهپایه بخش مرکزی شهرستان گرگان که در 54هزارگزی جنوب باختری گرگان واقع است . ناحیه ای است کوهستانی و سردسیر و سکنه آن 200 تن است . آب آن از چشمه سار تامین میشود و محصول آن غلات ، حبوب و مقدار کمی برنج و لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری است . زنان پارچه های نخی و کرباس میبافند راه آن نیزمالرو میباشد. در هنگام تابستان عده ای از آبادی گرگان بدین ده میروند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).
راجین
قصبه ای است در لهستان که در 35هزارگزی ایالت «سیدلچه » و در جنوب شرقی آن قرار دارد. (از قاموس الاعلام ترکی ).
راحت بار
آرام بخش . (آنندراج ):
چه روح افزا و راحت باری ای باد
چه شادی بخش و غم برداری ای باد.

خاقانی .

راحولات
ج ِ راحول ، این کلمه در گفتار فرزدق بدینسان آمده است : علیهن راحولات کل قطیعة. و بمعنی پالان منقش است . (از اقرب الموارد).
رادانپور
قصبه ای است در هندوستان واقع در خطه گجرات . (از قاموس الاعلام ترکی ).
رادکلیف
یکی از شهرهای انگلستان که در کنت نشین لانکاستر واقع است . این شهر در نزدیکی منچستر است و 26000 جمعیت دارد کارخانه های کتان بافی و کاغذسازی و محصولات شیمیایی آن اهمیت دارد.
راچبورگ
ناحیه ای است پرنس نشین در آلمان که تابع دوک نشینی بزرگ «مکلنبورگ اشورین »، و در منتهای شمال غربی این دوک نشین قرار دارد. سکنه آن 16600 تن ومرکز آن قصبه شونبورگ است . (از قاموس الاعلام ترکی ).
راحت باش
آسایش . آسودگی .
  • (اِ مرکب ) (از راحت + باش فعل امر) خطابی که هنگام تعلیم عملیات نظامی و ورزشی سربازان را دهند تا دم زنند و اندک راحتی یابند.
  • راحه
    یکی از علمای هند بوده است . ابن الندیم بعد از ذکر کنکه ، جودر، صنجهل ، نهق الهندی که هر یک کتبی از هندی به پهلوی یا عربی درآورده و گاه خود نیز تالیفاتی در ریاضیات و نجوم بنابر مذاهب هندوان داشته اند میگوید: از علماء هند کسانی که کتب ایشان در نجوم و طب بما رسیده : یاکهر، راحه ، صکه ، داهر، آنکور، زنکل ، اریکل ، جبهر، اتدی ، جباری هستند. (تاریخ علوم عقلی در تمدن اسلامی ص 113). و نیز رجوع به ج 2 عیون الانباء شود.
    رادباده
    صمغ درخت انجدان است که به عربی حلتیث خوانند. سامانی گفته : این کلمه مرکب است از راد یعنی رای که در لغت هند بمعنی امیر است وباده بمعنی شراب چه هنود را در خوردن آن ولوع است خاصه بزرگان ایشان را به انغژه میل تمام است و معنی ترکیبی این عبارت یعنی «باده بزرگان هند» در فرهنگ رشیدی چنین آمده و صحیح است . (انجمن آرا) (آنندراج ).
    رادکی
    نام طایفه ای از طوایف کرد. (کرد و پیوستگی نژادی و تاریخی او ص 105).
    راچبورگاین لاونبورگ
    قصبه ای است در آلمان که در چهل هزارگزی شمالی شرقی دوک لاونبورگ از خطه شلسویگ هولشتاین قرار دارد. (از قاموس الاعلام ترکی ).
    راحت پاش
    پراکننده راحت . منتشرکننده آسایش و به مجاز آرام بخش . آسایش بخش:
    بباغ رفتم تا خود چه حال پیش آید
    که باد راحت پاش است و ابر شادی بار.

    عمادی (از سندبادنامه ص 136).

    راحة فروع
    ="line-height: 25px;"> متاسفانه نتیجه ای برای جستجوی راحة فروع در لغتنامه دهخدا یافته نشد.

    برای جستجوی بهتر:
    - در نوشتن املای کلمه خود بیشتر دقت کنید.
    - در نوار جستجو بجای حروفی که نمیدانید از خط فاصله (-) استفاده کنید. مانند:( س-ر، یا سر-س-ان)
    - در نوار جستجو می توانید ستاره (*) را برای تعداد نا معلومی از حروف بکار برید مانند: نمایشگ*، یا *وستان.
    رادبرزین
    نام یکی از نجبای ایرانیان معاصر بهرام گور پادشاه ساسانی:
    دگر رادبرزین رزم آزمای
    کجا زابلستان ازو بد بپای .

    فردوسی .