ذات الشر
موضعی است . امروءالقیس گوید:
فلم تترک بذات الشر ظبیاً
و لم تترک بحبلها (؟ ) حمارا.
(المرصع).
ذات التنانیر
عقبه ای است محاذی زباله و آن منزلی از منازل بربریة
است . راعی گوید:
فلمّا علا ذات التنانیر صوته
تکشف من برق قلیل صواعقه .
(المرصع) (معجم البلدان ).
ذات الذرات
نام موضعی براه تبوک از مدینه و بدانجا یکی از مساجد رسول اکرم صلوات اللّه علیه است . (المرصع).
ذات الشری
موضعی است معروف در قول بریق هذلی:
کان ّ عجوزی لم تلد غیر واحد
و ماتت بذات الشری و هی عقیم .
ذات الذراع
نام جایگاهی بر طریق تبوک و بدانجا یکی از مساجد رسول صلوات اللّه علیه باشد یعنی حضرت او بدانجا نماز گزارده است . (المرصع).
ذات الریال
نام باغی باشد معروف . و ریال جمع رال به معنی چوزه شترمرغ است . (المرصع).
ذات الشعاع
یکی از آلات رصد است: و آلات رصد از کراسی و ذات الحلق و اسطرلابهای تام و نصفی و ذات الشعاع که موجود بود برگرفتم . (از نسخه ای از جهانگشای جوینی ). ذات المطرقین
ذات الحلق
حلقه های متداخله ای است که علمای هیئات کواکب را بدان رصد کنند. (مفاتیح العلوم خوارزمی ). مجموع حلقه های بسیاری است فلزین یا چوبین یا از مُقوا که آسمان و حرکات کواکب را نماید و در مرکز حلقه ها کره ای خرد که نماینده زمین است . اصطرلاب الکری: ج ، ذوات الحِلق. و هی خمس دوائر متخذة من نحاس ، الاولی دائرة نصف النهار و هی مرکوزة علی الارض و دائرة معدل النهار و دائرةالعرض و دائرة المیل و فیه دائرةالسمتیة یعرف بها سمت الکواکب : و آلات رصد از کراسی و ذات الحلق و اسطرلابهای تام و نصفی و الشعاع (؟ ) دیگر که موجود بود برگرفتم . (جهانگشای جوینی ). و هر آلتی که رصد را بکار آید بساختند از دیوار و ذات الحلق و مانند این (نوروزنامه ص 70)
ذات الشعبتین
یکی از آلات رصد است وابن الندیم در شرح حال ابن ابی عباد ابوالحسن محمدبن عیسی منجّم گوید: او راست کتاب العمل بذات الشعبتین .
ذات الجرف
موضعی است و در آنجا جنگی عبس و یربوع را بوده است و جایگاهی است در نزدیکی مدینه . (المرصّع).
ذات الحمات
یاقوت در شرح کلمه الحُنَبِطلة گوید: ماء لبنی سلول ، یردها حاج الیمامة و ایاها عنی ابن ابی حفصة و کان نعت ماکان بین الیمامة و مکة، ماءالسلولیین ذات الحمات .