جستجو

خاتون بان
دهی است از دهستان ای تیوند بخش دلفان شهرستان خرم آباد در 12 هزارگزی شمال خاوری نورآباد و 3 هزارگزی باختر راه شوسه خرم آباد بکرمانشاه ; محلی است جلگه ای وسردسیر و مالاریائی و سکنه آنجا 210 تن مذهبشان شیعه و زبانشان لری است . آب آنجا از رود بادآور و چشمه ،محصولات آنجا غلات و تریاک و لبنیات و پشم است ، شغل اهالی زراعت و گله داری است و راه مالرو میباشد. ساکنین آنجا از طایفه ای تیوند هستند و در ساختمان و سیاه چادر سکونت دارند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6).
خاتون کث
شهرکی است خرد [ از ماوراءالنهر بچاچ ] و آبادان و بارگاه سغد و سمرقند است و آن فرغانه و ایلاق است نزدیک دیمعان کث . (حدود العالم ص 70).
خاج کشیدن
صلیب کشیدن ، و آن خط کشیدن با انگشت بر سینه بشکل صلیب است نزد مردان و زنان عیسوی بهنگام حضور بر سر اموات و یا مواقع ورود بکلیسا یا هنگام بزرگداشت واقعه ای که آن را از جانب خداوند میدانند.
خاخیان
دهی است از دهستان مرکزی بخش حومه شهرستان دره گز واقع در 7 هزارگزی باختر دره گز در سر راه مالرو عمومی دره گز به نوخندان ، محلی است جلگه ای و گرمسیر و سکنه آن 315 تن است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).
خادم کندی
دهی از دهستان چهاراویماق بخش قره آغاج شهرستان مراغه ، واقع در 7500 گزی جنوب خاوری شوسه مراغه بمیانه . محلی است کوهستانی و معتدل و سکنه آن 157 تن مذهبشان شیعه و زبانشان ترکی است ، آب آنجا از رودخانه است و محصول آنجا غلات ، نخود، بزرک میباشد. شغل اهالی زراعت و صنعت دستی جاجیم بافی است .راه مالرو میباشد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4).
خاتون بزرگ
ملکه . رجوع به ملکه شود.
خاتون کندی
دهی است از دهستان ایجرود بخش حومه شهرستان زنجان . واقع در 45 هزارگزی جنوب باختری زنجان و ده هزارگزی راه عمومی . محلی است کوهستانی و سردسیر و سکنه آن 656 تن و مذهب اهالی شیعه و زبان آنها ترکی و آب آن از رودخانه گوگجه تپه . محصولات عمده غلات و انگور و میوه است . شغل اهالی : مردان زراعت و صنایع دستی و زنان قالیچه و گلیم و جاجیم بافی است . راه آنجا مالرو است و از طریق ایج با اتومبیل میتوان رفت . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2).
خاجکه
دهی کوچک است از دهستان ماسوله بخش مرکزی شهرستان فومن در 17 هزارگزی باختر فومن . سکنه آن 50 تن است . (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3).
خاد
بمعنی خات است که غلیواژ باشد. (برهان ) (آنندراج ). زغن باشد یعنی مرغ گوشت ربای ، و او را پند و غیلواج نیز گویند. (حاشیه برهان چ معین ). جانوری است پرنده در غایت شهرت که آن را بند و پنده و چوزه لوا و جوزه لوا و چنگلاهی نیز گویند. (شرفنامه منیری ):
چون کلاژه همه دزدند و رباینده چو خاد
همه چون بوم بدآغال و چو دمنه محتال .

معروفی بلخی .

خادملو
دهی از دهستان گورائیم بخش مرکزی شهرستان اردبیل است . واقع در 33 هزارگزی جنوب اردبیل و 24 هزارگزی شوسه اردبیل - خلخال . محلی است کوهستانی و معتدل و سکنه آن 401 تن ، مذهبشان شیعه ، و زبانشان ترکی است آب آنجا از چشمه و رود بوسون میباشد. محصول آنجا غلات و شغل اهالی زراعت و گاوداری . صنعت دستی آن قالی بافی است راه آن مالرو میباشد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4).
خاتون پنجره
بازیچه ای است که اطفال از پنج چوب باریک می سازند.
خاتون گنای
دهی است از دهستان چهاراویماق بخش قره آغاج شهرستان مراغه واقع در 24 هزارگزی جنوب خاوری قره آغاج و 53 هزارگزی شمال خاوری ارابه رو شاهین دژ به تکاب . محلی است کوهستانی و معتدل و مالاریائی سکنه آنجا 261 تن . مذهب اهالی شیعه و زبان آنها ترکی است . آب آنجا از رودخانه ، محصولات آنجا غلات و نخود است . شغل اهالی زراعت و صنایع دستی و جاجیم بافی است . راه آنجا مالرو میباشد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4).
خاجوئی
رجوع به اسماعیل محمد حسین ... مازندرانی مشهور به خاجوئی شود.
خادج
از خِداج است و آن ناقه ای است که پیش از مدت وضع حمل بزاید. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ). رجوع به خداج شود.
خادمه
مونث خادم . خدمت کننده .
  • پرستار. خدمتکار زن . کلفت . کنیزک . کنیز:
    خادمه سرای را گو در حجره بند کن
    تا بسر حضور ما ره نبرد موسوسی .

    سعدی .

  • خاتون جهان
    کنایه از خورشید است . (برهان ) (آنندراج ). عمید لومکی گوید:
    فرمود بخاتون جهان از شب و از روز
    دو خاتم چالاک لقب رومی و هندی .

    (از آنندراج ).

    خاتون لر
    دهی است از بخش شهریار شهرستان طهران واقع در 25 هزارگزی باختر شهریار و در یک هزارگزی راه ماشین رو فرعی کرج به اشتهارد. محلی است جلگه ای و معتدل و سکنه آنجا 317 تن ، مذهب اهالی شیعه و زبانشان هم ترکی و هم فارسی است . آب آنجا از قنات . محصولات آن غلات و بنشن و پنبه و چغندر قند و باغات انگور، شغل اهالی زراعت است راه آنجا ماشین رو می باشد. مزرعه نورآباد جزء این ده است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1).
    خاجوگ
    مصحف جاخسوک و جاغسوگ است . رجوع به خاجسوگ و جاغسوگ شود.
    خادر
    مرد سست و کاهل و سرگشته .
  • اسد خادر; شیر در بیشه . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
  • حیران . (مهذب الاسماء). متحیر. (اقرب الموارد).
  • خادمی
    عمل خادم . کیفیت خادم . خدمتکاری: بزیست و به آب خود بازآمد و در خادمی هزار بار نیکوتر از آن شد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 382).
    ای حجت زمین خراسان بشعر زهد
    جز طبع عنصریت نشاید بخادمی .

    ناصرخسرو.