خابئة
="line-height: 25px;">
متاسفانه نتیجه ای برای جستجوی خابئة در لغتنامه دهخدا یافته نشد.
برای جستجوی بهتر:
- در نوشتن املای کلمه خود بیشتر دقت کنید.
- در نوار جستجو بجای حروفی که نمیدانید از خط فاصله (-) استفاده کنید. مانند:( س-ر، یا سر-س-ان)
- در نوار جستجو می توانید ستاره (*) را برای تعداد نا معلومی از حروف بکار برید مانند: نمایشگ*، یا *وستان.
خاتم النبیین
خاتم انبیا، مهر پیغامبران . (السامی فی الاسامی ). لقب رسول اکرم : ما کان مُحمدٌ ابا احد من رجالکم و لکن رسول اللّه و خاتم النبیین و کان اللّه بکل شی علیماً. (قرآن 33/40). و آخر ایشان در نبوت و اول در رتبت ... خاتم النبیین . (کلیله و دمنه ). رجوع به محمد... شود.
خاتم طریقت
زینت حلقه طریقتیان . خاتم سلسله درویشان:
چندین هزار رهرو دعوی عشق کردند
بر خاتم طریقت منصور چون نگین است .
عطار.
خاتون استی
دهی از دهستان ایل تیمور بخش حومه شهرستان مهاباد است واقع در 17 هزارگزی جنوب مهاباد و 2 هزارگزی باختر شوسه مهاباد بسر دشت . محلی است کوهستانی با هوای معتدل و سالم . سکنه آن 91 تن . مذهبشان سنی و زبانشان کردی است . آب آن از چشمه و محصولات آن غلات و توتون و حبوبات است . شغل اهالی زراعت و گله داری میباشد راه آنجا مالرو است . (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4).
خاتون العیناثی العاملی
به احتمال صاحب روضات وی پدر قبیله جلیله خاتونان عاملی است که از این قبیله احمدبن خاتون میباشد. وی از معاصرین علامه و محقق بوده است . (روضات الجنات ص 21).
خاتون قیامت
بقعه ای است در سمت جنوبی شیراز و بقلیل مسافتی دور از شهر و ام کلثوم بنت اسحاق کوکبی بن محمدبن زیدبن حسن بن علی بن ابی طالب (ع ) در آن مدفون است . گویند آن سیّده مکرمه از تعدی بعضی خلفا بشیراز آمده و از بیم قتل و غلب در خانه شیخ احمدبن حسین که از عباد شیراز بوده اقامت گزیده پنهان شد. جوقی از ظلمه برحالش وقوف یافته از پیش تاختند. آن مظلومه بچاهی در افتاد و وفات یافت و همان موضع مزار کثیرالانوارش شد. (آثارالعجم فرصت ص 458).
خاجر
آواز آبی است در بن کوه . (منتهی الارب ). صوت الماء علی سفح الجبل . (تاج العروس ) (اقرب الموارد).
آواز. (منتهی الارب ). صدای آب در دامنه کوه . (اقرب الموارد).
خاخسر
نام قریه ای است از قراء دَرْعَم ْ در دوفرسنگی سمرقند. (انساب سمعانی ).
خادم شدن
بخدمت ایستادن . خدمتگزار بودن:
ور چنین حور در بهشت آید
همه خادم شوند و غلمانش .
سعدی .
خاتون بارگاه
از توابع طهران است و دارای معدن زغال سنگ میباشد.
خاتونک
قریه ای است در یک فرسنگ و نیمی جنوب شیراز. (فارس نامه ناصری ج 2 ص 191) (جغرافیای غرب ایران ص 106). دهی است از دهستان قره باغ بخش مرکزی شهرستان شیراز در 12 هزارگزی جنوب شیراز در کنار راه فرعی شیراز به قره باغ . محلی است جلگه ای معتدل ولی مالاریائی و سکنه آن 103 تن و مذهب اهالی شیعه و زبانشان فارسی است . آب از قنات است . محصولات آنجا غلات و برنج و صیفی و میوه است و شغل اهالی زراعت و باغبانی میباشد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7).
خاجسوگ
داسی است که با آن غله را درو می کنند. (شعوری ج 1 ص 371). مصحف جاخسوگ. رجوع به همین لغت در لغت نامه و نیزرجوع به جاغسوگ و جاخسوگ در برهان قاطع چ معین شود.
خاخسری
منسوب به خاخسر. (انساب سمعانی ).
خادم قیری فارسی
جوانی بود از اهالی قیر و کازرین که دو بلوکند از قشلاقات ، و در ملازمت آقای محمد سعید مشهور به آقاجانی متخلص بسائل روزگار بسرمیبرد، بعد از فوت سائل اظهار موزونیت کرد و غزلیاتی بنظم آورد و سرگرم درویشی و عشقبازی شد. از اوست :
منم آن طائر برگشته اقبال
که اندرعین آزادی اسیرم
جوانم من ولی هجران طفلی
بدینسان در نظرها کرده پیرم .
و نیز از اوست :
گرم کردند ز دم سردی دوران دل ما
یا رب این مغبچگان گرم بماند دمشان .
(نقل به اختصار از مجمعالفصحاء ج 2 ص 111).
خاتون باغ
دهی است از دهستان شهر ویران بخش حومه شهرستان مهاباد در 13 هزارگزی شمال خاوری مهاباد و 6 هزارگزی خاور شوسه مهاباد بمیاندوآب . محلی است دره ای و معتدل و مالاریائی . سکنه آن 476 تن . زبانشان کردی و مذهبشان سنی است . آب آن از چشمه و محصولات آنجا غلات و توتون و شغل اهالی زراعت و گله داری است . صنایع دستی و گلیم بافی در آنجا مرسوم است . راه آنجا مالرو میباشد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4).
خاتون کائنات
کنایه از حضرت رسول (ص ) است . (آنندراج ).
کنایه از حضرت بتول صلوات اللّه علیهاست . (آنندراج ). کنایه از مکه معظمه است . (برهان قاطع). کعبةاللّه . (شرفنامه منیری ):
خاتون کائنات مربعنشسته خوش
پوشیده حله وز سر افتاده معجرش .
خاقانی .
خاج شویان
عید کلیسادر ششم ژانویه بیاد ظهور مسیح در انظار بت پرستان . عید اول سال ارامنه و سایر مذاهب ارتودکس که در 24 جدی واقع میشود. (ناظم الاطباء). رجوع بخاج و خاچ شود.
خاخو
ناحیه ای است در ارزروم مرکب از سه قریه . (قاموس الاعلام ترکی ).
خادم کردن
خصی کردن . جباب یعنی بریدن و برآوردن خصیه . (منتهی الارب ).