جستجو

خاراشکن
سخت محکم . آنکه سنگ خارا بشکند. قوی . بسیار سخت:
یکی اسب باید مرا گام زن
سم او ز پولاد خاراشکن .

فردوسی .

خاراقس
نام قدیم شهری در ناحیه قریم که امروز بنام قره قیا معروف است . (قاموس الاعلام ترکی ج 3).
خاربار
رسم الخطی از خواربار و صحیح همین صورت اخیر است . رجوع بخواربار شود. بیت ذیل از عنصری در بعضی نسخ بدین صورت آمده است:
جهانیان همه انبار خار بار کنند
ستوده خوی تو از آفرین نهد انبار.

عنصری .

خارترنجبین
خاری که بر ترنجبین میباشد. (آنندراج ). عاقول ، مَن ّرجوع به مَن ّ و ترانگبین و ترنجبین شود:
چون خار ترنجبین در این عالم تلخ
نیشم بگذاشتند و نوشم بردند.

مسیح کاشی (از آنندراج ).

خارج شدن
بیرون رفتن . بیرون آمدن . برون آمدن .
خار چیدن
کنایه از محافظت کردن . (آنندراج ). رجوع به خار شود.
خاراقیاس
قسمی از فرفیون است .
خاربان
از نواحی بلخ است . (معجم البلدان ج 3 ص 386).
خارتوت
دهی است از دهستان مهوید بخش حومه شهرستان فردوس واقع در 24 هزارگزی شمال خاوری فردوس و بر سر راه مالرو عمومی گناباد به فردوس . محلی است کوهستانی و معتدل و سکنه آن 14 تن و مذهبشان شیعه و زبانشان فارسی است . آب آنجا از قنات است و محصولاتش زیره و ابریشم و پنبه میباشد. شغل اهالی زراعت و راه مالرو است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).
خارج صف
اصطلاح نظامیان است و اطلاق بر سربازانی میشود که در عملیات نظامی و مشقهای سربازی شرکت نمیکنند.
  • مجازاً اطلاق بر هر فردی میشود که در زمره گروهی باشد و از مزایای آن گروه استفادت برد بدون آنکه در انجام وظایف محوله بر آن گروه شرکت کند.
  • خارچین
    آنچه برای محافظت گرد باغ و زراعت و دیوار خانه از خار و چوب بند سازند برای عدم دخول مردم و حیوانات موذیه . (غیاث اللغات ) (آنندراج ):
    چنان باغی کزو گلچین نیارد گل برون بردن
    نه آن باغی که باید خارچین از بیم دزدانش .

    عرفی (از آنندراج ).

    خاراکس
    تیوخوس در کنار اولِه اوس یعنی کرخه کنونی شهری باسم انطاکیه ساخت و این شهر بعدها به خاراکس نامیده شد. (ایران باستان ج 3 ص 2213).
    خاربانی
    احمدبن محمد خاربانی . ازاهل خاربان است . احمدبن محمدالخاربانی از محمدبن عبدالملک المروزی نقل کرده است ولی ابن منده میگوید وی از علی بن خلف نقل کرده . (معجم البلدان ج 3 ص 386).
    خارتوم
    پایتخت سودان است . رجوع به خرطوم شود.
    خارج طریق
    رجوع به بیرون جاده شود.
    خارچینه
    موچینه . منقاش سر تراشان . (آنندراج ) (برهان قاطع). موی چین . منتاش . (فرهنگ شعوری ج 1 ورق 378).
  • سرهای دو انگشت دو ناخن سبابه و ابهام را نیز گویند که بدان گوشت و پوست بدن آدمی را چنان گیرند که بدرد آید. (آنندراج ) (برهان قاطع). آلت نیلک زدن ، و نیلک آن است که گوشت و پوست را بسر دو انگشت گیرند چنانکه بدرد آید. (فرهنگ رشیدی ).
  • خاراکس سپاسی نی
    شهری بود در دهنه دجله و بنام خاراکس خوزستان نیز مشهور بوده است . (ایران باستان ج 3 ص 2218).
    خار بر دیوار نهادن
    بر روی دیوار خار قرار دادن و به عربی آن را تشویک می گویند. (منتهی الارب ).
    خارتیدو
    دهی است از دهستان میان تکاب بخش بجستان شهرستان گناباد واقع در 20 هزارگزی جنوب شوسه عمومی گناباد به بجستان .محلی است کوهستانی و گرمسیر و سکنه آن 280 تن میباشد و مذهب اهالی شیعه و زبانشان فارسی است . آب آنجا از قنات و محصولات آن غلات و ارزن و زیره میباشد. شغل اهالی زراعت و راه مالرو است و به اصطلاح محلی آنجا را خرتوران می گویند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).
    خارج قسمت
    عددی را گویند که پس از قسمت عددی بر عدد دیگری حاصل شود. (ناظم الاطباء). تعداد دفعاتی که مقسوم علیه در مقسوم می گنجد. بهر. رجوع به بهر شود.