جستجو

حاجی دیلا
نام قریه ای است از قراء لاریجان . رجوع به سفرنامه استرآباد و مازندران رابینو ص 115 شود.
حاجی طغای
پسر امیر سونتای وی ازسال 732 ه' . ق. ببعد بجای پدر حکومت ارمنستان و دیار بکر داشت و با علی پادشاه و قوم اویرات عداوت میورزید و حاجی طغای رسولی پیش امیرشیخ حسن ایلکانی (ایلخانی ) ببلاد روم فرستاد و او را به آمدن به ایران و بدست گرفتن زمام امور دعوت کرد. ملک ناصر، پیوسته میخواست بر ضد دشمنان خود، با او متحد شود و از جمله آنگاه که تصور کرد تیمورتاش بقتل نرسیده و مامورینی که او آنها را به این کار گماشه بود او را فریب داده اند سخت متوحش شد و دانست که اگر تیمورتاش قدرت پیدا کند در آینده بزرگترین دشمنان او خواهد گردید، بهمین نظر رسولی پیش طغای حکمران دیار بکر فرستاد تا یکی از دختران خود را بعقد پسر او در آورد و با او بر ضد هواخواهان تیمور اتحاد ببندد. حاجی طغای بسلطان پیغام داد که ظهور تیمورتاش نباید حقیقت داشته باشد و درهر صورت او قبلاً با امیرشیخ حسن بزرگ در دفع مدعیان جدید اتفاق کرده است . در همان شب که رسول الملک الناصر پیش حاجی طغای آمده بود لشکریان امیرشیخ حسن چوپانی رسیدند و حاجی طغای به بغداد گریخت و فرستاده سلطان مصر نیز راه فرار بطرف حلب پیش گرفت و خبر وقایع حدود آذربایجان را به اطلاع سلطان رساند. کمی بعد سلطان مصر بار دیگر همان رسول را پیش حاجی طغای فرستاد و پیشنهادهای سابق خود را تجدید کرد حاجی طغای پیغام داد که حالیه موقع برای قبول پیشنهاد عروسی مناسب نیست همینکه دشمن مغلوب شد حاجی طغای در صدد تجدید روابط باسلطان برخواهد آمد. الملک الناصر که از وحشت ظهور امیر تیمورتاش خیال راحت نداشت دائماً حاجی طغای را به دشمنی با چوپانیان و اتحاد با شیخ حسن ایلکانی تحریض مینمود و تازنده بود از این خیال دست بر نمیداشت و در سلطنت ساتی بیگ (739 - تا اوایل 741 ه' . ق.)، دیاربکر تحت حکم حاجی طغای بود و در سنه 740 ه' . ق. با شیخ حسن بزرگ متحد شد و هر دو تبعیت سلطان مصر را قبول کردند و به نام سلطان خطبه خواندند و سکه زدند و مقداری از آن سکه ها را همراه رسول سلطان به قاهره فرستادند. خبر اتحاد حاجی طغای و شیخ حسن بزرگ شیخ حسن کوچک را متغیر کرد و او برای سرکوبی این جماعت از آذربایجان به دیاربکر لشکر کشید و حاجی طغای را مغلوب کرد و در عقب وی بطرف ولایت موش عزیمت کرد، و حاجی طغای در آن حدود، به دست امیر ابراهیم برادر امیر علی پادشاه بسال 743 یا 744 ه' . ق. کشته شد. شیخ حسن کوچک ولایت موش را به باد غارت داد، شیخ حسن ایلکانی ، امیرعلی جعفر و یکی دیگر از سرداران خود را به جلوی اردوی شیخ حسن کوچک فرستاد و ایشان چوپانیان را منهزم کردند و شیخ حسن کوچک از دیاربکر متوجه بلاد روم گردید. در ارزنة الروم محراب و منبری را که حاجی طغای در همان ایام نزدیک ساخته بود بسوخت و قبر پسر حاجی طغای راشکافته نعش او را از گور بیرون آورد و پس از خرابی بسیار در جمادی الاولی سال 741 با سلیمان خان بتبریز بازگشت . رجوع به ذیل جامعالتواریخ رشیدی ص 152 و 156 و159 و 160 و 165 و 166 و رجوع به تاریخ مغول ص 353 و 355 و 356 و 357 و 359 و 360 و حبط ج 2 ص 77 شود.
حاجی کوچک
رکابدار. در زمان امرای قره قویون لو در آذربایجان میزیسته و از قبل قرایوسف دومین امیر این سلسله حکومت تبریز داشته و به امر او علاءالدوله پسر سلطان احمد جلایر را در قلعه عادل خور مقید ساخته است . رجوع به حبط ج 2 ص 186 شود.
حاجی امیر
رجوع به گردنه حاجی امیر شود.
حاجی پیر پکاول
از رجال زمان سلطان حسین میرزا و امیر علی شیر نوائی است . رجوع به حبط ج 2 ص 272 و 278 شود.
حاجی زائی
نام یکی از طوائف ناحیه بمپور بلوچستان است مرکب از 400 خانوار.
حاجی طهرانی
شاعری از مردم طهران . بیت ذیل از اوست :
آنانکه دل به غیبت من شاد می کنند
باری بدان خوشم که مرا یاد می کنند.
حاجی کویی
رجوع به «گموش حاجی کوئی » شود. (قاموس الاعلام ترکی ).
حاجی امین
نام محلی است بشمال خمسه .
حاجی ترخان
یا هشترخان شهری از مملکت روسیه در اروپا کرسی ناحیتی بهمین نام واقع در جزیره ای از گنگباری (مجمعالجزائری ) که از دلتاهای ولگا (آتل ) تشکیل میشود در 45 هزارگزی مصب این رود ببحر خزر. دارای 225000 مردم و سابقاً آنجا آرشوک نشین یونانی و هم آرشوک نشین ارمنی بود این شهر مرکز صید ماهی بحر خزر ورود آتل است و بواسطه مذنبهااین ناحیت به لنین گراد و آرخانگلسک می پیوندد و بتوسط کشتیهای بخاری به مکاره یا نیژنی نو گورد (گرگی ) ودربند و باکو و استرآباد تجارت دارد و صادرات عمده آن ماهی خاویار، سریشم ، ماهی ، روناس ، پنبه ، میوه تازه و خشک ، و موئینه مشهور به آستاراخان و پیه ، و منسوجات است و واردات آن ابریشم و ابریشمینه ، قالی ، شال ، گیاههای طبی و رنگهای صباغی است . طرز عمارات و ابنیه آن گوناگون است و از تنوع طوائف مختلف ساکن درآنجا حکایت میکند. قلعه یا کرملن آن در کنار رود آتل واقع است و کلیسای بزرگ (کاتدرال ) عظیمترین بناء این شهر است بنای شهر را به آستاراخان نامی نسبت میدهند چیزی که محقق است آن است که در 1554 م . / 961 ه' . ق. ایوان باسیلوویچ بقصد انتقام از تاتارهای نوگائیس آن شهر را مسخر و ویران کرد در 1670 م ./ 1080 ه' . ق. استین کورازَن حاکم طاغی آنجا آستارخان را متصرف شد ولی عموی او موسوم به ژاکرلو او را از آن شهر براند و این ناحیت را به اطاعت تزار باز گردانید در 1702 م . / 1113 ه' . ق. و 1718 م . / 1130 ه' . ق. حریقی بزرگ در این شهر روی داد و بالتمام بسوخت و پطر کبیر از نو آن را آبادان کرد و بواسطه مساعدتها و امتیازاتی که بدان شهر بخشید بزودی آستاراخان یکی از شهرهای مهم روس گردید و ابن بطوطه این شهر را دیده است و گوید: فَوصلنا الی مدینة الحاج ترخان و معنی ترخان عندهم الموضع المحرر من المغارم (و هو بفتح المثناة و سکون الراء و فتح الخاء المعجم و آخره نون ) و المنسوب الیه هذه المدینة هو حاج من الصالحین ترکی . نزل بموضعها و حررله السلطان ذلک الموضع. فصارت قریة ثم عظمت و تمدنت و هی من احسن المدن عظیمة الاسواق مبنیة علی نهر اتل و هومن انهار الدنیا الکبار و هنالک یقیم السلطان حتی یشتد البرد و یجمد هذاالنهر و تجمد المیاه ُ المتصلة به ثم یامر اهل تلک البلاد فیاتون بالاًّلاف من احمال التبن فیجعلونها علی الجلید المنعقد فوق النهر والتبن هنالک لا تاکله الدواب لانه یضرها و کذلک ببلاد الهند و انما اکلها الحشیش الاخضر لخصب البلاد و یسافرون بالعرابات فوق هذاالنهر والمیاه المتصلة به ثلاث مراحل و ربماجازت القوافل فوقه فی آخر فصل الشتاء فیغرقون و یهلکون و لما وصلنا مدینة الحاج ترخان رغبت الخاتون بیلون ابنة ملک الروم من السلطان اَن ْ یاذن لها فی زیارة ابیها لتضع حملها عنده و تعود الیه فاذن لها و رغبت منه اَن یاذن لی فی التوجه صحبتها لمشاهدة قسطنتینیة العظمی فمنعنی خوفاً علی ملاطفته و قلت له انما ادخلها فی حرمتک و جوارک فلا اخاف من احد فاذن لی و وَدّعناه و وصلنی بالف و خمسماءة دینار و خلعة و افراس کثیرة و اعطتنی کل خاتون منهن سبائک الفضه و هُم یسمونها صوم (بفتح الصاد المهمل ) واحدتها صومة و اعطت بنته اکثر منهن و کستنی و ارکبتنی و اجتمع لی من الخیل و الثیاب والفروات السنجاب والسمور جملة - انتهی . امیر تیمور در زمستان سنه 792 ه' . ق. روی به این شهر آورد. «حاکم آنجا که محمدی نام داشت به پای اضطرار مراسم استقبال بجای آورد و امیر تیمور گورکان اورا در خدمت امیر جهانشاه و فوجی از امرا و سپاه بسرای فرستاد و ایشان آن موضع را ویران ساخته در وقت مراجعت که از آب اَتل بر روی یخ میگذشتند محمدی را بزیر یخ انداختند آنگاه خسرو آفاق متوطنان حاجی ترخان را کوچانیده به مکافات زنجیرسرای که اوزبکان سوخته بودند آتش در آن بلده زد ».
حاجی زاده
فرزند حاجی .
  • اَبله . گول .
  • مُتلِف . مُبَذّر.
  • حاجی عبدالعظیم کمانگر
    قریه ای از قراء مشهد سر. رجوع به سفرنامه مازندران و استرآباد رابینو ص 117 شود.
    حاجی گرای
    پسر تاش تیمور و برادرزاده الغمحمد، اولین خان قرم . او از سال 823 تا 871 ه' . ق. مقام خانی داشت . رجوع به طبقات سلاطین اسلام ص 208 و ص 209 شود.
    حاجی اوغلی بازارجغی
    قصبه ای است در بلغارستان واقع در سنجاق بارنه ، در چهل هزارگزی شمال بارنه ، دارای پنج هزار سکنه . (از قاموس الاعلام ترکی ).
    حاجی ترخانی
    . رجوع به گل رشتی شود.
    حاجی زمان
    شاعری از مردم شیراز. وی شغل کفاشی داشت و دکان او مجمع فضلا و ادبای عصر بود. بیت ذیل از اوست :
    جام بلور از خم شراب برآمد
    ماه فرو رفت و آفتاب برآمد.

    (از قاموس الاعلام ترکی ).

    حاجی عبدا
    آنگاه که میرزا سلطان ابراهیم شاه محمود را مغلوب کرد و خود بر اریکه شاهی مستقر شد و در باغ مختار نزول کرد جمعی از امرا و لشکریان را بتکامیشی اعدا روان فرمود. زمره ای از آن طائفه که از عقب شاه محمود رفتند ملک قاسم ولد اسکندر قرا یوسف و دولت گلدی طغانی و قرامان ترکمان و حاجی خلیل و برادرش حاجی عبداللّه را دستگیر کرده نزد سلطان میرزا ابراهیم بردند و به امر او بقتل رسیدند. رجوع به حبط ج 2 ص 228 شود.
    حاجی گرای خان
    یکی از خانهای قرم ، بیست و یکمین خوانینی که عنوان گرای خان داشتند. او پسر قریم گرای از احفاد سلامت گرای است و پس از مرگ پدر بخدمت سلیم گرای خان پیوست و در سفر نمچه (اطریش ) در اردوی عثمانی بود مردی شجاع و جسور و در محاصره وینه و سایر جنگها خدمات بسیار کرد و آن گاه که مرادگرای خان قرم مرتکب بعض اعمال شد که برخلاف دلخواه دربار عثمانی بود و معزول گردید یعنی در تاریخ 1094 ه' . ق. بجای او منصوب شد و وقتی که به قرم بازگشت با سپاهی که تنگه اسماعیل را گرفته بودند مصادف شد و آنان را بکشت و پراکنده کرد و عده کثیری را اسیر کرد او با کمال شجاعتی که داشت بخیل و تند مزاج بود و تاتارها که معتاد به عطایای گران خانهای اسلاف او بودند بروی بشوریدند و او در قلعه منکوب تحصن اختیار کرد و مردم سعادت گرای پسر قرم گرای را بخانی برداشتند و او به اقامت در ردوس مامور گردید و بسال 1100 ه' . ق. بدانجا درگذشت . نقل به اختصار از قاموس الاعلام ترکی ، و لن پول در طبقات سلاطین اسلام ص 210 او را سی امین خوانین قرم شمرده است .
    حاجی بابا
    شیخ ابراهیم طوسی معروف به حاجی بابا. او راست : رسالة فی اللهو که گوید آن را از کتب معتبره گرد آورده است . این کتاب در دو باب است : باب نخست در حرمت لهو و باب دوم در اثبات حلال و حرام . رجوع شود به کشف الظنون چ 1 استانبول ج 1 ص 563.
    حاجی ترلو
    نام یکی از تیره های ایل بهارلو است ، که در فارس سکنی دارند. رجوع به جغرافیای سیاسی ایران تالیف کیهان ص 86 و رجوع به ایل بهارلو شود.