جستجو

جابلوسی
چاپلوسی . تملق. رجوع به چاپلوسی شود:
از هواداری ما و تو چو مستغنیست یار
ای رقیب این جابلوسی و لوندی تا بکی ؟

کمال خجندی (از فرهنگ ضیا).

جاثی
نعت فاعلی از جُثُوّ و جُثی ّ. بر زانو ایستاده . بر زانو نشسته . (منتهی الارب ). بزانو افتاده . (مهذب الاسماء) . بر زانو افتاده . نشسته . قاعد. ج ، جُثّی ، جِثّی .
جاحون
ج ِ جاحی در حالت رفع. رجوع به جاحی شود.
جابلیق
کسی که تعبیر خواب کند. معبر:
یکشبی در خواب دیدم آن پری
کرده تعبیرش مرا یک جابلیق
بعد از این بسیار درد و حسرتش
میشوی با ذوق وصل او رفیق.

ابوالمعانی (از شعوری ).

جاپونیا
ژاپن . (قاموس الاعلام ترکی ). رجوع به ژاپن شود.
جاثی علی رکبتیه
بر دو کنده زانو نشسته . نام صورت هفتم از صور شمالی فلکی قدماست و کواکب آن را تماثیل گویند. (مفاتیح ). نام یکی از صور فلکیه و صورت او همچون نام اوست . (التفهیم ). و آن بصورت مردی توهم شده که بر زانوی نشستن میخواهد، بدست راست حربه و بچپ پتکی سه سر دارد یکصد و سیزده ستاره در آن رصد کرده اند یکی از قدر دوم و نه از قدر سوم و این صورت را راقص نیز خوانند و ستاره راس الجاثی و مرفقالجاثی در این صورت است . و منظومه شمسی هر سال 51 ثانیه فلکی به این صورت نزدیک میشود.
جاجیم
رجوع به جاجم شود.
جاحی
حاذق. دانا.
  • نیکو نمازگزارنده . (منتهی الارب ).
  • جابور
    قریه ای است در ترشیز، عمده آن خالصه و قدری از آن اربابی . در این قریه میوه جات سردسیری و گرمسیری هردو بعمل می آید. هوایش معتدل است . سکنه آن از طائفه اعراب و از طائفه بهلولی و پانزده خانوار است . (مرآت البلدان ج 4 ص 20).
    جاپهل
    بهندی جوز را گویند. (الفاظ الادویه ).
    جاجیم بافی
    عمل جاجیم باف . بافتن جاجیم . رجوع به جاجیم شود.
    جاحین
    ج جاحی در حالت نصب و جر. رجوع به جاحی شود.
    جابوز
    دهی است از دهستان شش طراز بخش خلیل آباد شهرستان کاشمر در 17 هزارگزی جنوب باختری خلیل آباد، سر راه شوسه عمومی کاشمر به بروسکن ، واقع در جلگه . هوای آن گرمسیر دارای 1689 تن سکنه و آب آن از رودخانه است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
    جاثیه
    نام سورتی از سور قرآن . (منتهی الارب ). چهل و پنجمین سوره قرآن و آن مکیه و سی و شش آیه است ، پس از دخان و پیش از احقاف . آن را سوره شریعة نیز نامند، بدین جهت که آیه ثم جعلناک علی شریعة من الامر... در این سوره است . و آن مکیه است . قتادة گوید بجز آیه قل للذین آمنوا یغفروا الخ که در مدینه نازل شده است . و تعداد آیات آن به مذهب کوفیان که «حم » را یک آیه محسوب میدارند 37 آیت است و به مذهب دیگران 36 آیت است . ابن ابی کعب از رسول اکرم (ص ) در فضیلت آن روایت کند: هرکس سوره جاثیة را بخواند خداوند در روز شمار عورتش را بپوشاند و ناراحتی وی را آرامش بخشد. ابوبصیر از ابوعبداللّه (ع ) روایت کند که هرکس سوره جاثیه را بخواند پاداش وی آن است که هرگز آتش دوزخ را نبیند و زفیر و شهیق آن را نشنود و پیوسته با محمد(ص ) باشد. (مجمع البیان ج 2).
    جاخ
    کسی که از جائی بجائی شود.
  • کسی که شکم خود را بلند کند.
  • کسی که هر دو بازو را در سجده باز دارد.
  • درازکشنده با تمکن و استرخاء. کسی که با نرمی و سستی دراز کشد. (منتهی الارب ).
  • جاپیچی
    جاکشی . قوادی . پااندازی .
    جاخاکستری
    ظرفی که خاکستر (سیگار و نحوآن ) در آن ریزند. جائی که خاکستر در آن خالی کنند.
    جابه
    نعت فاعلی از جَبَهَه رویاروی آینده از پرنده یا وحشی و آن را منحوس دانند. (منتهی الارب ). آن صید که از پیش درآید. (مهذب الاسماء).
    جاح
    پرده . (منتهی الارب ).
    جاخالی با
    (بجای جاخالی ِ بنا) هدیه ای که مقیم مسافر را فرستد نشانه تاثر و اندوه وی در فراق او. آنچه برسم هدیه فرستند کسی را که از جائی بشده است .