جستجو

ثابت کردن
1 ـ مدلل ساختن . 2 ـ محق شمردن .
ثابت رأی
آن که در عقیده خود پابرجاست ، ثابت عقیده .
ثلّه
گروه مردم ، جمعیت .
ثابت قدم
1 ـ پابرجا، متین . 2 ـ ثابت رای .
ثارالله
کین خواه خداوند، کسی که از دشمنان خدا انتقام گیرد.
ثمن بخس
کم بها، بی ـ ارزش .
ثانیه
یک شصتم دقیقه .
ثایره
1 ـ مؤنث ثایر. 2 ـ هیجان .
ثناگویی
1 ـ مداحی ، ستایشگری . 2 ـ دعاگویی .
ثبات کردن
1 ـ پایداری کردن ، استقامت ورزیدن . 2 ـ ثابت شدن ، پایدار ماندن . 3 ـ مقاومت کردن . 4 ـ پایداری ، استقامت .
ثنویه
گروهی که به دو مبدأ خیر و شر اعتقاد دارند، دوالیسم .
ثبت املاک
ثبت کردن مشخصات ملک ها و آن بر دو قسم است : ؛~ عادی ، ثبت ملکی که به موجب درخواست مالک در نقطه ای از کشور که ثبت املاک اجباری است ، به عمل آید. ؛ ~ عمومی ثبت ملکی که به موجب اظهارنامه اداره ثبت و دعوت از مالک در نقطه ای از کشور که ثبت املاک اجباری است به عمل آید.
ثبت برداشتن
صورت برداشتن ، سیاهه برداشتن .
ثبت کردن
مطلبی را در دفتری یادداشت کردن .
ثیبه
مؤنث ثیب ، زن شوی دیده و از شوهر جدا مانده . خواه به طلاق و خواه به مرگ شوی ، بیوه . مق باکره ، دوشیزه .
ثروتمند
دارا، توانگر.
ثیبوبت
حالتی که پس از ثیبه شدن برای زن پیدا می شود.
ثروتمندی
توانگری .