ثتی
پوستهای خرما یا خرمائی که تباه شده از درخت فروریزد و خرمای ردی .
ریزه کاه و هر چیز ریزه که بدان غراره ها پر کنند.
ثرباء
فربه . شاة ثرباء; گوسپند ماده فربه .
ثرط
(ظ' . معرب سریش ) سریش . (از منتخب و صراح ) (غیاث اللغة). سریش کفشگران .
سرگین . ج ، ثروط.
ثحف
دارای راهها (در شکنبه ) که گوئی طبقات سرگین است . ج ، اثحاف .
ثدواء
موضعی است . (مراصد الاطلاع ).
ثربات
انگشتان .
ج ِ ثَرب .
ثرطئة
="line-height: 25px;">
متاسفانه نتیجه ای برای جستجوی ثرطئة در لغتنامه دهخدا یافته نشد.
برای جستجوی بهتر:
- در نوشتن املای کلمه خود بیشتر دقت کنید.
- در نوار جستجو بجای حروفی که نمیدانید از خط فاصله (-) استفاده کنید. مانند:( س-ر، یا سر-س-ان)
- در نوار جستجو می توانید ستاره (*) را برای تعداد نا معلومی از حروف بکار برید مانند: نمایشگ*، یا *وستان.
ثخ
خمیر ترش . خمیرمایه . مایه .
ثدی
پستان مرد و زن .
پستان زنان یا عام است حیوانات را. ضرع و ابن حاج گوید که پستان مردم را ثدوة گویند و پستان بهائم را ضرع . (غیاث اللغة). ج ، اَثدٍ، ثُدی ّ، ثِدی ّ.
-امثال :
تجوع الحُرّة و لاتاکل ثدییها . ای لاتاکل اجرة الرضاع . و عرب مزد دایگانی را عار میشمردند و مثل در نظائر موردبکار است .
ثرباط
یا ثُربُط. پدر قبیله ای است از قضاعه .
ثرطلة
="line-height: 25px;">
متاسفانه نتیجه ای برای جستجوی ثرطلة در لغتنامه دهخدا یافته نشد.
برای جستجوی بهتر:
- در نوشتن املای کلمه خود بیشتر دقت کنید.
- در نوار جستجو بجای حروفی که نمیدانید از خط فاصله (-) استفاده کنید. مانند:( س-ر، یا سر-س-ان)
- در نوار جستجو می توانید ستاره (*) را برای تعداد نا معلومی از حروف بکار برید مانند: نمایشگ*، یا *وستان.
ثخانت
ثخونت . ثَخن . سطبر و سخت گردیدن .
استوار شدن .
ثدیاء
زن بزرگپستان . و رجل اثدی نیامده است .
ثربان
قلعه ای است از توابع صنعاء یمن . (مراصد الاطلاع ).
ثرطمه
سرنگون کردن نه از غضب و تکبر.
بسیار فربه شدن چنانکه ستور.
ثجر
آمیختن ثفل خرما با چیز دیگر.
خرما را به کنجاره غوره خرما آمیختن . و آن در حدیث است . روان کردن (آب و جز آن ).
ثخب
کوهی است به نجد بنی کلاب را و نزدیک آن کوه کان زر و کان مهره سپید است .
ثدیه
چیزی که در آن سواران و تیراندازان پی و پر و مانند آن نهند.
ثربط
یا ثِرباط. پدر قبیله ای است از قضاعة.