جستجو

توزنده
1 ـ جستجو کننده . 2 ـ ادا کننده ، گزارنده . 3 ـ اندوزنده .
تن در دادن
پذیرفتن ، به امری یا کاری رضایت دادن .
تنگ چشمی
بُخل ، حسادت .
توسعه
1 ـ گشاد کردن ، فراخ کردن ، وسعت دادن . 2 ـ گشادی ، فراخی . 3 ـ ترقی ، پیشرفت .
تی ان تی
T.N.T تری نیترو ـ تولوئن ؛ جسم بلورین زردرنگ ، کمی محلول در آب که ماده منفجره بسیار قوی است .
تن بها
پولی که کسی برای آزاد شدن کسی دیگر از زندان در صندوق دادگستری گذارد؛ وجه الکفاله .
تنگ کسی گرفتن
احتیاج شدید و فوری به توالت رفتن .
تهلکه
هلاک شدن ، نابود گشتن .
توسعه طلبی
گسترش قدرت و قلمرو دولتی به زیان دولت ها و کشورهای دیگر.
تی شرت
نوعی پیراهن جلو بسته و معمولاً آستین کوتاه و گشاد تابستانی .
تناکح
زن خواستن .
تیپاکس
نام تجارتی برای مؤسسه ـ های پست خصوصی .
تنگ کلاغ پر
نزدیک روشن شدن صبح . آخر شب قماربازان ، آنگاه که کلاغ به پرواز آید. نزدیکی های صبح . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
  • تنگ غروب . (فرهنگ عامیانه جمالزاده ). رجوع به تنگ غروب و تنگ و دیگر ترکیبهای آن شود.
  • تو در تو
    1 ـ لا به لا، داخل هم . 2 ـ پی در پی ، دنبال یکدیگر .
    تیتر
    1 ـ عنوان . 2 ـ عیارسنجی (شیمی ).
    تنگ چشم
    بخیل ، ممسک .
    تو دل برو
    دوست داشتنی ، جذاب .
    تیتراژ
    عنوان بندی .
    تیم بان
    کاروانسرادار.
    تیربار
    سلاح خودکار آتشین ، مسلسل سنگین .