جستجو

تاته
شهریست در خطه سند هندوستان ، در 80 هزارگزی جنوب حیدرآباد، و همین مسافت با دریا فاصله دارد مولف قاموس الاعلام ترکی آرد این شهر دارای 15000 تن نفوس است و چند کارخانه منسوجات ابریشمی و نخی دارد در زمانهای پیش شهر مهمی بود و تجارت پر رونقی داشته که بعدها تنزل کرد و محتملا همان شهر قدیمی «پتاله » است ، و در سال 1555 م . بوسیله پرتقالیها این شهر ضبط و ویران گردید.
تاج خجندی
محمدبن علی بن محمد معروف به تاج الخجندی . او راست : «بستان العطارین ». بفارسی . (از کشف الظنون چ 1 استانبول ج 1 ص 197).
تاجر مکی
نام مردی ترسا. (آنندراج ). رجوع به تاجر مکی شود.
تاتها
دهی است از دهستان کسبایر بخش حومه شهرستان بجنورد 24 هزارگزی باختر بجنورد. دامنه ، معتدل با 60 تن سکنه . زبان کردی ، فارسی . آب آن از رودخانه . محصول آنجا غلات ، انگور. شغل اهالی زراعت . صنایع دستی قالی بافی . راه آن مالرو است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).
تاج الحلوانی
علی بن محمد مشهور به تاج الحلوانی . او راست . «دقایق الشعر» بفارسی بر شیوه حدایق السحر. (کشف الظنون چ 1 استانبول ج 1 ص 494).
تاج المله
عضدالدوله ابوشجاع فناخسروبن الحسن ... و کان عضدالدوله ، ملقب بتاج الملة حمل منها الی الطائع للّه سنة 367،... (النقود العربیه ص 144). بنا بروایت ابوریحان بیرونی این لقب از القابی است که از طرف خلیفه به ابوشجاع فناخسرو اعطاء شده است . رجوع به آثار الباقیه ابوریحان بیرونی چ لیپزیک ص 133 و عضدالدوله و فناخسرو شود.
تاج خروس
تکه گوشت سرخی که روی سر خروس است . (فرهنگ نظام ). پاره ای گوشت سرخ ، برهنه از پر که بر سر خروس است . گوشت پاره سرخ و مضرس که بر فرق خروس برآمده است . خوچ . خوچه . خودخروج . خود خرده . (برهان ):
عرف . تاج خروس . معرفه ; تاج خروس . (منتهی الارب ). رجوع به تاج شود.
تاته رشید
دهی است از دهستان ییلاق بخش حومه شهرستان سنندج ، 34 هزارگزی شمال خاور سنندج ، 10 هزارگزی شمال شوسه سنندج به همدان ، جلگه ، سردسیر با265 تن سکنه . آب آن از چشمه ، محصول آنجا غلات . شغل اهالی زراعت . راه آن مال رو است . صنایع دستی قالیچه ، جاجیم ، گلیم بافی . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
تاج الدوله
دهی است از دهستان جلال ازرک بخش مرکزی شهرستان بابل واقع در 6 هزارگزی شمال خاوری بابل ، کنار رودخانه خان رود. دشت ، معتدل مرطوب مالاریایی ، دارای 70 تن سکنه می باشد. آب از رودخانه . محصول آن برنج ، کنف ، صیفی ، پنبه ، غلات ، شغل اهالی زراعت ، راه آن مالرو است . (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).
تاج الیمنی
نام او عبدالباقی از معاریف است . وی در ایام خلافت الحاکم بامراللّه (741 - 753 ه' . ق.) وفات یافت . (تاریخ خلفا ص 332).
تاج خواه
پادشاه . (آنندراج ). افسرخواه . دوستدار و خواهنده تاج . تاج پرست:
روا رو برآمد که بگشای راه
که آمد نوآیین گو تاج خواه .

فردوسی .

تاجری
ابوعبداللّه محمدبن ابراهیم وزیر خوارزم . در یتیمة الدهر چ دمشق ج 4 ص 156 اشعاری از وی نقل شده است .
تاتی
منسوب به تات ، رجوع به تات شود.
تاج الدین
نام پادشاه هفتم از اتابکان لرستان کوچک . اجداد این حکمران تابع مغول بودند، و از این رو ابقاخان وی را، بعد از وفات عمش بدرالدین مسعود بسال 658 ه' . ق. بحکمرانی منصوب کرد. و پس از 17 سال فرمانروائی وی را معزول نمود و دو پسرش فلک الدین حسن و عزالدین حسین را بجای وی معین کرد. (قاموس الاعلام ترکی ).
تاج امیر
دهی از دهستان خاده بخش دلفان شهرستان خرم آباد. 15 هزارگزی جنوب خاوری نورآباد 15 هزارگزی جنوب خاوری راه خرم آباد به کرمانشاه . جلگه ، سردسیر مالاریائی ، 360 تن سکنه ، آب از سراب سیاره . محصول : غلات ، تریاک ، توتون ، لبنیات . شغل اهالی زراعت ، گله داری . راه آن مالرو است . ساکنین از طایفه خاده میباشند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6).
تاج دار
پادشاه و نگاه دارنده تاج . (انجمن آرا). کنایه از پادشاه است و نگاهدارنده و محافظت کننده تاج را نیز گویند. (برهان ). دارنده و محافظ تاج . (شرفنامه منیری ). تاجور، تاج گذارده . متوج ، مکلل ، تائج ; تاجدار. امام تائج ; امام تاجدار. (منتهی الارب ):
سرانجام بخشش کند خاکسار
برهنه شود آن سر تاجدار.

دقیقی .

تاجریزی
گیاهی است که ثمرش در دوا استعمال میشود و نام عربیش عنب الثعلب است . (فرهنگ نظام ). گیاهی است که بته آن تاذرعی باشد و میوه آن خوشه هایی است . هر حبه آن به اندازه نخودی کوچک در اول سبز و سپس سرخ شود و دانه ها خرد در درون آن و مزه آن بگوجه فرنگی شبیه باشد وآن را چون ملینی در دواها بکار برند. سگنگور، سگ انگور. (برهان ) (انجمن آرا). قوش اوزومی ، اورنج ، روبا،روباه تربک ، حب الفنا، روسنکرده ، روس انگرده ، طولیدون ، ثلثان ، رزه . اولنج ، ابرق، فنا، بارج . خرزهره . (برهان ) (موید الفضلا). عنب الثعلب ، بفارسی سگ انگور وبترکی قوش ازومی (انگور مرغان ) می نامند و در اصفهان تاج ریزی گویند و دارای انواع می باشد برّی و بستانی و هر یک از آن انواع نر و ماده می باشد و قسم نر او کاکنج است و نر بستانی مسمی به کاکنج بستانی و قسم نر جبلی مسمی به کاکنج منوم است و قسم ماده بری را عنب الثعلب مجنن نامند و قسم ماده بستانی بلغت مغربی فنا نامند. عنب الثعلب معروفست و از مطلق او مراد همین نوع است نبات او مابین شجر و گیاه و پر شاخ ، و برگش مایل بسیاهی و عریضتر از برگ ریحان و دانه او زرد مایل به سرخی و از نخود کوچکتر و با اندک شیرینی ولزوجه و تخم او سفید و بقدر خشخاش و قسم سیاه او غیر مستعمل است در دوم سرد و مایل بخشکی و نزد بعضی دراول سرد و تر و مستعمل دانه او است رادع و مبرد و ملطف و باقوه قابضه و مسکن تشنگی و رافع اورام حاره و چهار و قیه آب او با شکر محلل اورام باطنی و امراض احشا مسهل خلط مراری و رافع مغص و زحیر و ورم مقعدو استسقای حار و حقنه او جهت جنون و شری و تنقیه امعا و ضماد او جهت ورم معده و التهاب آن و سایر اعضاء و اورام حاره و باد سرخ و سوختگی آتش و زخم آبله و قروح ساعیه و سرطان متقرح و درد سر و عصاره او جهت تقویت باصره و فرزجه او جهت رفع سیلان حیض و رطوبات و طلای او با نمک جهت جرب و حکه و با نان جهت عزب وبا روغن گل سرخ و سفیداب جهت جمیع اورام حاره و غرغره او جهت ورم حلق و درد دندان بغایت موثر و بخور و نطول او جهت نزلات و قطور او جهت امراض گوش و بینی نافع و گویند مضر مثانه است و مصلحش قند و بدلش کاکنج و نزد بعضی بطباط و قدر شربتش تاپنج مثقال و در مطبوخات تاده مثقال و از آب او تا بیست مثقال و آب غیرمطبوخ او بغایت مُقَیٍّی است . (تحفه حکیم مومن ).
عنب الثعلب بپارسی سگ انگور گویند و هندویی کیواپی گویند. ارجانی گوید عنب الثعلب سرد و خشک و جگر راسود دارد و آماسها که بر ماده او از گرمی باشد منفعت کند و سیلان خون از رحم زنان دفع کند و آب او سده های جگر را بگشاید و آماسهای او را بنشاند و خوردن میوه او معتاد نیست بدان سبب که چون خورده شود از او اخلاط بد متولد شود. (ترجمه صیدنه ابوریحان بیرونی در معرفت ادویه مفرده ) تاجریزی یا عنب الثعلب نباتی است از خانوادة سلانه که در مزارع می روید برگهای آن بیضی شکل و سبز و تیره است ماده عامله آن سولانین است که در ساقه و برگ یاسمن بری و جوانه های سیب زمینی نیز وجود دارد، سولانین خیلی کم در آب حل می شود طعم آن گس و مقدار استعمال آن دو سانتی گرم تا بیست سانتی گرم است . تاجریزی مناطق حاره مخدر قوی است ولی در نواحی معتدله از اثر تخدیرکننده آن خیلی کم می شود. استعمال این دارو از راه معدی متروک شده ، جوشانده تاجریزی (50 گرم در هزار گرم ) بعنوان مسکن موضعی بصورت کمپرس بکار رفته و تنقیه جوشانیده آن مورد استعمال زیاد دارد. برگ تاجریزی از اجزای بم ترانکیل و پوپولئوم است . (کتاب درمانشناسی ج اول ) تاجریزی تیره سولاناسه قسمت قابل مصرف : ساق (در ایران میوه آن مصرف می شود) ماده موثر: سولانین (کارآموزی داروسازی جنیدی ص 186). بیشتر نباتات این تیره (تیره سولانه یا سولاناسه ) علفی و بیش از 1300 جنس دارند که در حدود 900 جنس آنها از نوع تاجریزی است . گل تاجریزی دارای پنج کاسبرگ بهم چسبیده و جام رنگین آن دارای پنج گلبرگ است که بهم بپوسته و در لبه آن پنج دندانه دیده می شود که نمایش گلبرگهاست شماره پرچم های آن نیزپنج است که میله های آن از یکدیگر جدا ولی بساکها بسیار بهم نزدیک شده و لوله ای می سازند که کلاله مادگی از وسط آن لوله بیرون آمده است و تخمدان آن مرکب از دوخانه است که بهم چسبیده و در هر یک از آنها تخمکهای بسیار است و پس از رسیدن میوه ای می سازد که ممکن است آبدار باشد ولی در داخل آن دانه های بسیار است و کاسه گل سبز رنگ همیشه در پایین میوه باقی مانده و ضخیم می شود یا کپسولی تشکیل دهد که برون بر آن خشک باشد. اغلب گیاهان این تیره دارای الکالوئیدهای سمی هستند که در ساقه و برگ یا ریشه های آنها پراکنده است ولی ممکن است میوه های درشت آنها غیر سمی و خوراکی شوند و ساقه های زیرزمینی آنها تکمه های پر از نشاسته بسازند که خوراکی است . جنس های دسته اول که دارای هسته هستند از اینقرارند:
1- تاجریزی سرخ دارای گلهای بنفش و میوه های قرمز که ملین است وتاجریزی سیاه که میوه های آن سیاه و سمی است . (گیاه شناسی گل گلاب صص 237 - 238).
تاجریزی پیچ
نوعی تاجریزی است . و انواع این پیچ در اغلب نقاط استپی ایران وجود دارد. (از درختان جنگلی ایران حبیب اللّه ثابتی ص 61). تلثان ، حلوة مرّة.
تاج قلعه
قلعه تاج . ناحیتی بطارمین بر شمال سلطانیه . حمداللّه مستوفی در نزهة القلوب آرد: طارمین ولایت گرمسیر است بر شمال سلطانیه بر یک روز راه و در او ارتفاعات بسیار نیکو می باشد و اکثر میوه سلطانیه از آنجاست ... اول طارم علیا از توابع قلعه تاج بوده است قرب صدپاره دیه است ... (نزهة القلوب چ گای لیسترانج ج 3 ص 65).
تاجنة
="line-height: 25px;"> متاسفانه نتیجه ای برای جستجوی تاجنة در لغتنامه دهخدا یافته نشد.

برای جستجوی بهتر:
- در نوشتن املای کلمه خود بیشتر دقت کنید.
- در نوار جستجو بجای حروفی که نمیدانید از خط فاصله (-) استفاده کنید. مانند:( س-ر، یا سر-س-ان)
- در نوار جستجو می توانید ستاره (*) را برای تعداد نا معلومی از حروف بکار برید مانند: نمایشگ*، یا *وستان.