جستجو

تاجر خیل
ناحیتی است در هزارجریب مازندران . (سفرنامه مازندران و استرآباد رابینو بخش انگلیسی ص 125).
تاتوره
چدار و ریسمانی که بر دست و پای اسب و استر گذارند. (آنندراج ) (انجمن آرا). چدار و بخاوی باشد از آهن و ریسمان که بر دست و پای اسب و استر گذارند. (برهان ). شکل و بخاو که بر دست و پای اسب گذارند. چدار و بندی که بردست و پای چارپا گذارند.
  • در گناباد مردم گیج و بیهوش را گویند.
  • جوزماثل است و آن نزد بعضی حب کاکنج و نزد بعضی خرزهره است . (آنندراج ) (انجمن آرا). نباتی است که ثمر آن زهر باشد و هندی دهتوره گویند. (غیاث اللغات ). تاتوره (تاتوله ) یا جوز الماثل یا استراموان گیاهی است از خانواده سلانه (بادنجانیان ) که در کنار جاده ها و مزارع روئیده و بلندی آن به یک الی یک متر و نیم می رسد، برگهای آن بیضی شکل و متضرس و بطول 15- 18 سانتی متر است ، برگهای تازه تاتوره بوی زننده و نامطبوعی دارد. از این گیاه تنها برگ آن در طب بکار برده می شود و بهترین موقع برای چیدن آن هنگام گل کردن گیاه است . در هر صد گرم از برگهای خشک این نبات تقریباً سی تا سی و هفت سانتی گرم آلکالوئید وجود دارد. گلهای تاتوره سفید رنگ و شیپوری شکل است و هنگام گل کردن آن از اوایل تابستان تا اواخر این فصل است میوه آن در محفظه خارداری بدرشتی گردو جا دارد وبهمین جهت تاتوره را (در زبانهای اروپایی ) سیب خاردار می نامند. عوامل موثر برگهای این گیاه هیوسیامین واسکو پولامین است (کدکس 1937) این گیاه در طب قدیم زیاد بکار می رفته و پزشکان قدیمی ایران تقریباً از تمام خواص دارویی حتی از آثار نیکوی آن روی لرزه اطلاع داشته اند. مخزن الادویه در افعال و خواص این دارو چنین می نویسد: مخدر قوی و مسکر، حتی پوست ، ثمر و شحم جوف و گل آن مسکن صداع صفراوی و دموی مزمنه و حرارت ملتهبه مفرط و بغایت منوم و رادع اورام حاره و ضمادجرم آن و یا تدهین به روغن دانه آن جهت بواسیر و اوجاع حاره قطع عرق و منع قُشعریره می کند... (کتاب درمانشاسی ج اول ). از گیاهان دو لپه ، تیره بادنجانیان کپسولهای آن دارای خار بسیار و به چهار شکاف باز می شود ماده سمی آن بنام داتورین یکی از مواد مخدر قوی است . (از گیاه شناسی گل گلاب ص 240). تاتوله . تلانور.
    -امثال :
    تاتوره بهوا پاشیده اند . تاتوره یا تاتوله و یاداتوره همان جوز ماثل و جوز مقاتل است و مراد مثل این که چرا مردمان دیدنی ها را نمی بینند و یا دانستنی ها را درک نمی کنند نظیر:
    چشم باز و گوش باز و این ذکا
    خیره ام در چشم بندی خدا.

    مولوی (امثال و حکم دهخدا)

  • تاج الادباء
    عبدالمجید رشیدالدین (امام ادیب ...). یکی از معاصرین عوفی است . رجوع به لباب الالباب عوفی چ لیدن ج 1 ص 50 شود.
    تاج الکتاب
    سرخسی رجوع به تاج الکتاب ظهیرالدین سرخسی شود.
    تاجرزاده
    پسر تاجر. فرزند بازرگانان .
    تاتوره درختی
    یکی از اقسام درختی تاتوره که در ایران وجود دارد و آن داتورافاستوزا است این درختچه در بندرعباس کاشته می شود و جزء درختان زینتی است که از خارج وارد شده است . (از درختان جنگلی حبیب اللّه ثابتی ص 62). در بندرعباس آنرا پر منگناس گویند.
    تاج الاسلام
    احمدبن عبدالعزیزبن مازه قزوینی در تعلیقات لباب الالباب ج 1 ص 334 نوشته اند: «برادر احمد تاج الاسلام احمدبن عبدالعزیز مازه (برهان الدین عبدالعزیز) که گورخان بعد از کشتن برادرش صدرشهید حسام الدین عمر، وی را مستشار و ناظر بر البتکین حاکم بخارا فرمود تا هر کاری که البتکین کند باشارت و رای تاج الاسلام باشد. (به نقل از چهار مقاله ترجمه پرفسور برون ص 39). اما در چهار مقاله آمده : گورخان خطایی بدرسمرقند با سلطان عالم سنجربن ملکشاه مصاف کرد و لشکر اسلام را چنان چشم زخمی افتاد که نتوان گفت و ماوراء النهر او را مسلم شد بعد از کشتن امام مشرق حسام الدین اناراللّه برهانه و وسع علیه رضوانه ، پس گورخان بخارا را به اتمتگین داد پسر امیر بیابانی ؟ برادر زاده خوارزمشاه اتسز و در وقت بازگشتن او را به خواجه امام تاج الاسلام احمدبن عبدالعزیز سپرد که امام بخارا بود و پسر برهان ، تا هر چه کند با اشارت او کند و بی امر او هیچ کاری نکند وهیچ حرکت بی حضور او نکند و گورخان بازگشت و به برسخان باز رفت و عدل او را اندازه ای نبود و نفاذ امر او را حدی نه و الحق حقیقت پادشاهی از این دو بیش نیست اتمتکین چون میدان تنها یافت دست به ظلم برد و از بخارا استخراج کردن گرفت بخاریان تنی چند به وفد سوی برسخان رفتند و تظلم کردند. گورخان چون بشنید نامه ای نوشت سوی اتمتکین بر طریق اهل اسلام «بسم اللّه الرحمن الرحیم » اتمتکین بداند که میان ما اگرچه مسافت دور است رضا و سخط ما بدو نزدیک است . اتمتکین آن کند که احمد فرماید و احمد آن فرماید که محمد فرموده است والسلام ...» (چهار مقاله قزوینی - معین چ 2 ص 37 و 38). رجوع به احمدبن عبدالعزیز مازه در همین لغت نامه شود.
    تاج المراکشی
    از معاریف دوران خلافت الحاکم بامراللّه العباس متوفی بسال 753ه' . ق. (تاریخ خلفا ص 302).
    تاج خان افغان
    مولف تاریخ شاهی آرد:... تاج خان افغان که از جانب سلطان ابراهیم لودی حاکم چنار بود زنی داشت لادملک نام که مصور قضا چون او صورتی زیبا بر تخته هستی نکشیده بود... تاج خان بدو میل خاطر بغایت داشت و تمام خزانه و اموال بدست آن زن بود، دیگر پسران تاج خان از مادر دیگر بودند خیال کشتن او در خاطر داشتند تا شبی یکی از ایشان شمشیر بر لادملک انداخته زخمی کرد تاج خان شمشیر کشیده آمد تا آن پسر را بکشد، آن ناخلف پیشدستی کرده پدررا بکشت . شیرخان در آن نواحی بود به سرعت خود را رسانید، لادملک و پسران تاج خان را بدست آورده در بند داشت ... الغرض همایون پادشاه بسرعت خود را بمقابل افغانان رسانید، چون هر دو لشکر روبرو شدند شیرخان از میدان طرح داده بدر رفت ... (تاریخ شاهی صص 182 - 185).
    تاج رسل
    کنایه از رسول اکرم ص:
    جمله رسل بردرش مفلس طالب زکوة
    او شده تاج رسل تاجر صاحب نصاب .

    خاقانی .

    تاتول
    شخصی را گویند که دهان او کج شده باشد. (برهان ) (آنندراج ) (انجمن آرا). کسی که دهان و پوزه اش پیچیده و کج باشد.
    تاج الافاضل
    خالدبن الربیع. وی از افاضل خراسانست که عوفی در لباب الالباب بدینسان از وی یاد می کند: الامیر العمید العالم فخرالدین تاج الافضل خالدبن الربیع الملکی الطولانی . از افاضل جهان و از اعیان خراسان بوده بکفایت و شهامت یگانه جهانی و در فصاحت و بلاغت نشانه عالمی ، الفاظ بدیع او از سحر باطراوت تر و اشعاررفیع او از شهد با حلاوت تر شعرش را نثره بر دل نبشته نثرش را شعری بدایره نهاده و میان او و اوحدالدهر انوری مکاتبات و مشاعرات است و این یک بیت برهان این دعوی است که وقتی اول رسالتی را بدین موشح گردانید.
    سلام ٌعلیک انوری کیف حالک
    مرا حال بی تو نه نیکست باری
    وگویند بسمع سلطان علاءالدین ملک الجبال رسانیدند که انوری ترا هجا گفته است و پای از حد خود فراتر نهاده و زبان بمثالب تو برگشاده بنزدیک ملک طوطی نبشت تا آن بلبل بستان فصاحت را بخدمت او فرستد و لطف مجاملت در میان آورد و چنان مینمود که او را بجهت تعهد و تلطف استدعا میکند و در ضمیر داشت که چون بروی دست یابد او را نکال گرداند و امیر عمید فخرالدین را از آن حال علم بود و صورت حال بنزدیک او نمیتوانست نبشت چه از سطوت قهر سلطان علاءالدین می اندیشید و مصادقت و دوستی باهمال رضا نمیداد بنزدیک او نامه نبشت . مطلع آن نامه این که :
    هی الدنیا تقول بمل ء فیها
    حذارَ حذار من بطشی و فتکی
    فلا یغررک طول ُ ابتسامی
    فقولی مضحک ُ والفعل مبکی
    هی الدنیا اشبهها بشهد
    یسم و جیفة ملئت بمسک
    انوری از این بیت استدلال نموده که در ضمن آن ملاطفت ناکامی هست و شهد آن لطف حال به زهر عقوبت مآل آلوده است شفیعان بر انگیخت تا ملک طوطی را از سر آن دور کردند و چون ملک علاءالدین را از آن حال معلوم شد رسولی دیگر فرستاد و گفت هزار سر گوسپند میدهم اگر او را بنزدیک من فرستی ، ملک طوطی انوری را موکل کرد که ناکام ساخته باید شد و بغور رفت چه هزار گوسپند بمقابله تو میدهد. انوری گفت ای ملک اسلام چون من مردی او را بهزار سر گوسپند میارزد پادشاه را برایگان نمی ارزد، بگذار تاباقی عمر در سلک خدم تو منخرط باشم و بدست بیان ، دُر مدایح در پای تو پاشم ملک طوطی را خوش آمد او را نگاهداشت و غرض از تقریر این حکایت لطف طبع فخرالدین بود که تمامت صورت حال را در دو بیت تضمین کرد و اگرچه شعر دیگران بود فاما غرض او از ایراد آن بوفا رسید و حسن عهد را رعایت کرد و ذات انوری که نور حدقه فضل و نور حدیقه هنر بود سالم ماند و اکنون طرفی از لطایف اشعار قلم او در قلم آورده خواهد شد:
    در صفت حوض می گوید:

    قطعه

    تاج المعالی
    محمدبن جعفربن محمد. در سال 461 ه' . ق. شریف مکه شد. (معجم الانساب صص 30 - 31 ذیل اشراف مکه ).
    تاج خان کرانی
    مولف تاریخ شاهی آرد: ... اسلام شاه بتاج خان کرانی که از امرای کبار او بود و حکومت صوبه سنبل داشت فرمان صادر نمود که به هر وجه بدست آوردن خواص خان جهد بکند... (تاریخ شاهی یا تاریخ سلاطین افاغنه صص 250 - 251).
    تاجرفت
    شهری است پر جمعیت در افریقا بین «ودان » و«زویلة» بین آن و هر یک از این دو مسافت یازده روز متوسط راه است «زوبلة» در مغرب و «ودّان » در مشرق آن است و بین تاجرفت و فسطاط مصر قریب یک ماه راه است .(از معجم البلدان ). رجوع به قاموس الاعلام ترکی شود.
    تاتوله
    گیاه و درختی زهرناک . اسم فارسی جوزماثل ، گوزماثل . رجوع به تاتوره شود.
    تاج الامراء
    یکی از مشاهیر زمان ابوالعلاء معری است و ابوالعلاء ضمن مکاتبات و مناظراتی که با ابن عمران داشته است نام وی را بدین گونه یاد می کند: «...و قدعلم ان السید الاجل تاج الامراء فخر الملک عمدة الامامة وعدةالدولة و مجدها ذالفخرین نصیف اولاد سام وحام و یافث و ود العبد الضعیف العاجز لوان قلعة حلب وجمیع جبال الشام جعلها اللّه ذهباً لینفقة التاج الامراء نصیرالدولة النبویة علی امامها السلام و کذالک علی الائمة الطاهرین من آبائه من غیر ان یصیر الی العبد الضعیف من ذلک فیراط و هو یستحی من حضرة تاج الامراء ان ینظر الیه بعین من رغب فی العاجله بعد ما ذهب و هورضی ان یلقی اللّه جلت قدرته و هولایطالب الابما فعل من اجتناب اللحوم فان وصل الی هذه الرتبه فقد سعد...» رجوع به معجم الادباء چ مر گلیوث ج 1 ص 207 و 208 شود.
    تاج الملک
    وزیر جعفر خان از حکمرانان دهلی است و بسال 824 ه' . ق. درگذشته و پسرش اسکندر بلقب ملک الشرق جانشین وی گردید. (قاموس الاعلام ترکی ).
    تاج خان لودی
    از بزرگان هند در عهد شیرشاه در اکبرنامه ج 1 ص 148 آمده :«... فرید پسر او (حسن بن ابراهیم ) از زیاده سری و بدنهادی پدر خود را رنجانیده جدا شد، و مدتی از نوکران تاج خان لودی بود...» (تاریخ شاهی ص 188 حاشیه 4).
    تاجرلو
    قصبه کوچکی است در سنجاق مرعش از ولایات حلب واقع در مغرب مرعش و مرکز ناحیه ای است که تابع مرکز لوا است . (قاموس الاعلام ترکی ).