جستجو

باباسلطان
دهی از بخش خوانسار شهرستان گلپایگان ، 8 هزارگزی شمال خوانسار، کنار راه شوسه خوانسار به گلپایگان . کوهستانی معتدل . سکنه آن 100 تن ، شیعه لری . آب آن از قنات و محصول آنجا غلات ، تریاک ، تنباکو و لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری است . راه مالرو دارد. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6). کنار راه اصفهان به گلپایگان در 158900 گزی اصفهان واقع است .
باباعبداللّه چشمه مالان
مردی قلندر و جماعت کش بود ومردم باو ارادت تمام میداشتند. این رباعی از اوست :
یارب چه خوش است بی دهان خندیدن
بی واسطه چشم جهان را دیدن .
بنشین و سفر کن که بغایت خوبست
بی منت پا گرد جهان گردیدن .

(مجالس النفائس ص 144).

باباقوشی
مفتی کفه (دولت کرای خان ): عبدالرحمن مصطفی مفتی متوفی 983 ه' . ق.، او راست : بستان شقایق النعمان در فروع که کتابی است مختصر شامل فصول که در سال 974 ه' . ق. از تالیف آن فارغ شده است ، از انیس الملوک . (کشف الظنون چ 2 استانبول ج 1 ستون 199 و 243).
بابالی
یکی از دهستانهای بخش چغلوندی شهرستان خرم آباد. این دهستان در شمال بخش واقع و از خاور به دهستان ورکو، از جنوب به دهستان مال اسد، از باختر به رودخانه هرو و دهستان ده پیر، از شمال بکوه پونه و بخش سلسله محدود است . موقع طبیعی : کوهستانی و جلگه ، سردسیر مالاریائی و قسمتی از دهستان در دامنه کوه واقع است . آب آن از رودخانه هرو و نهر و چشمه سارهای مختلف دیگر. مرتفعترین جبال در این دهستان کوههای ریمله ، شیشه ، سرنجه ، قلعه لان و سیرماهی است . مراتعمرغوبی در این دهستان وجود دارد. این دهستان از 29 آبادی تشکیل گردیده . جمعیت آن در حدود 4926 تن است . و قرای مهم آن عبارتند: از تپه گچی ، قله قربانی ، چهار برجی ، مله قربانی و مختوای . ساکنین این دهستان از تیره های مختلفی می باشند که ریشه اصلی آنها طایفه مهم بیرانوند است . عده کثیری از اهالی در سیاه چادر سکونت دارند که برای تعلیف اغنام و احشام خود در حوالی ییلاق و قشلاق میروند. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6).
بابادرغی
محلی به مغرب عرب خانه (بخارا).
باباسنکو
خواندمیر آرد: درویشی مجذوب بود و از وی کرامات و خوارق عادت ظهور مینمود در سنه 782 ه' . ق. که صاحبقران مغفور (تیمور) به عزیمت فتح خراسان از آب آمویه عبور فرمود در قصبه اندخود با وی ملاقات کرد. درویش از سر جذبه سینه گوشت بطرف امیر تیمور گورکان انداخت . صاحبقران باین معنی تفال نموده گفت خدای تعالی سینه روی زمین را که خراسان است بما ارزانی داشت و همچنان شد، و وفات باباسنکو در اندخود روی نمود و قبرش همان جاست . (حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 543) (از سعدی تا جامی ص 208)(رجال حبیب السیر ص 63) (تاریخ عصر حافظ ج 1 ص 401).
باباعرب
دهی از دهستان کردیان شهرستان جهرم 18 هزارگزی خاور قطب آباد. کنار راه نیمه شوسه جهرم به فسا. جلگه ، گرمسیر. سکنه آن 489 تن و آب مشروب آن از باران ، آب زراعت از چشمه و قنات شور و محصول آن غلات ،پنبه ، تریاک ، خرما و شغل اهالی زراعت است و دبستان دارد. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7). قریه ای است چهار فرسنگ و نیمی میانه شمال و مغرب جهرم . (فارسنامه ).
باباکاون
بقولی جد طغاتیمور و پدر سودای کاو (ذیل جامع التواریخ حافظابرو چ طهران مقدمه ص ع ). ولی حافظابرو نسب طغاتیمور را چنین آورده است : طغاتیمور بن سودای بن بابابهادر بن ابوکان بن امکان بن تور... (ایضاً ص 155).
باباماما
اصطلاح عامیانه ، بابامامای محله ، آنکه در کارهای عمومی محله رای از او خواهند. رئیس لوطیان که حل و عقد امور عامه محلی با اوست . پاطوغدار. بزرگ لوطیان محل .
بابادوبولس
(عبده ینی ) مدیر سابق کتابخانه سوریه (بیروت ). او راست : الارب من غیث الادب ، فی شرح لامیتی العجم و العرب که آنرا از کتاب غیث الادب فی شرح لامیةالعجم صفدی مختصر کرده و فقط بآنچه مربوط بشرح ابیات از لحاظ لغت و معنی است اکتفا کرده است و در دیباچه کتاب ترجمه احوال مویدالدین طغرائی را آورده است .(معجم المطبوعات ج 1، ستون 504 و حاشیه همان صفحه ).
باباسودائی
خواندمیر آرد: از ولایت ابیورد بود و نخست خاوری تخلص مینمود ناگاه جذبه ای بوی رسیده و مدتی سروپای برهنه در کوه و صحرا میگردید. چون نوبت دیگر بحال خویش آمد سودائی تخلص کرد و پیوسته در مدح میرزا بایسنقر قصاید غرا بنظم می آورده گاهی بگفتن غزل نیز میل می فرمود و همواره زبان به اداء سخنان هزل آمیز می گشود. چون عمرش از هشتاد تجاوز گشت در سنه ... به ابیورد درگذشت . این مطلع از اشعار اوست که ، بیت :
عنبرت خال و رخت ورد و خطت ریحانست
دهنت غنچه و دندان در و لب مرجانست .
(حبیب السیر چ خیام ج 4 ص 18) (از سعدی تا جامی ص 494 و 553) (رجال حبیب السیر ص 14) (مجالس النفائس ص 18 - 37 - 180 - 193).
باباعشقی تبرائی
خواندمیر در «ذکر تسلط محمد تیمور سلطان و عبیداللّه خان بر بعضی از بلاد خراسان » آرد:
در بعضی از آن معارک باباعشقی تبرائی که معتمدلله بیک بود بدست اوزبکان گرفتار گشته شربت شهادت چشید. (حبیب السیر چ خیام ج 4 ص 532).
باباکپور
نام شخصی که فقیر بنگنوش بود. (آنندراج ) (غیاث ).
بابامبارکی
دهی از دهستان جم بخش کنگان شهرستان بوشهر در 26 هزارگزی خاور کنگان 2 هزارگزی راه عمومی کنگان به پشتکوه .جلگه معتدل مالاریائی . سکنه آن 580 تن . آب آن از قنات و محصول آن غلات ، مرکبات ، انار و شغل اهالی زراعت است و راه مالرو دارد. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7).
با باد و دم
با غرور و تکبر و خودستائی . (آنندراج ):
بیاراست آن جنگ را پیلسم
همی راست چون شیر با باد و دم .

فردوسی (از شرفنامه منیری ).

باباسید
ابن محمد نجاری معروف به باباشاه . رجوع به باباشاه شود.
باباعلی
(امیر...) نوکر امیر علیشیر: مقرب حضرت سلطانی امیر علیشیر قدم جلادت پیش نهاد و امیر باباعلی را که در آن زمان نوکرش بود بدرون خرگاه فرستاد...(حبیب السیر چ خیام ج 4 ص 150)... در آن اثنا بعضی از منهیان به پایه سریر اعلی رسیده بعرض رسانیدند که آمدن محمدحسین میرزا از روی اخلاص و عبودیت نیست بلکه به خیال غدر و بداندیشی بدین جانب توجه می نماید. بنا بر آن خاقان منصور امیرمبارزالدین محمدولی بیک و امیرعمربیک و امیر باباعلی را با ده هزار سوار باستقبال شاهزاده روانه گردانید... (حبیب السیر چ خیام ج 4 ص 217)...بعد از اداء نماز جمعه بموجب فرموده عمل نموده در آخر همان روز بحسب اتفاق امیر مبارزالدین محمدولی بیک و امیر عمربیک و امیر باباعلی از جانب استراباد رسیدند... (حبیب السیر چ خیام ج 4 صص 221 - 222)... و ضبط میسره را بعهده سید عبداللّه میرزا و امیر باباعلی گذاشت [ بدیعالزمان میرزا ] . (ایضاً ص 248).
بابا کلک
دهی از دهستان گاودول بخش مرکزی شهرستان مراغه ، 28 هزارگزی جنوب خاوری مراغه ، 15 هزارگزی جنوب شوسه مراغه به سراسکند. کوهستانی ، معتدل . مالاریائی و سکنه آن 449 تن ، شیعه . آب آن از قنوات و چشمه سارها و محصول آن غلات ، حبوبات ، کشمش ، بادام ، زردآلو و شغل اهالی زراعت و صنایع دستی زنان جاجیم بافی است و راه مالرو دارد. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
بابامحمد
دهی از دهستان ایتیوند بخش دلفان شهرستان خرم آباد در 10هزارگزی شمال خاوری نورآباد و 2هزارگزی شمال راه شوسه خرم آباد به هرسین و کرمانشاه . جلگه سردسیر مالاریائی . سکنه آن 150تن . شیعه لری لکی . آب آن از قنات و محصول آن غلات ، تریاک ، لبنیات وپشم و شغل اهالی زراعت و گله داری است . راه مالرو دارد. ساکنین از طایفه ایتیوند در ساختمان و چادر زندگی میکنند و برای علوفه احشام در فصل زمستان بگرمسیر می روند. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
بابادورمز
(رود...) رجوع به زیرکوه شود.