بال بال زدن
1 ـ بال های خود را با تکان های ریز و پیاپی به هم زدن . 2 ـ دچار دلهره و حرکات تشنج آمیز بودن .
بد بردار
تحمل کننده بدان ، کسی که سعه صدر دارد.
باستیون
1 ـ بنای مرتفعی که در قلعه سازند. 2 ـ قلعه ای که در آن اسلحه و ابزار جنگی ذخیره کنند.
بداهه پرداز
آن که بدون مقدمه اثری هنری اعم از شعر، موسیقی ، نقاشی و همانند آن خلق می کند.
بر باد دادن
1 ـ از دست دادن . 2 ـ تلف کردن . 3 ـ نابود ساختن .
براق شدن
خشمگین شدن ، با خشم به کسی نگاه کردن .
برانداز کردن
1 ـ وارسی کردن ، سنجیدن . 2 ـ نگریستن ، دقت کردن .
برشکستن
شکستن:
گفت ای استا مرا طعنه مزن
گفت استا زان دویک را برشکن
چون یکی بشکست هر دو شد ز چشم
مرد احول گردد از میلان و خشم .
مولوی .
بزمرغ
پرنده ای از راسته دوندگان جزو تیره کازوآرها که وضع و شکل ظاهر آن کاملاً شبیه شترمرغ است ولی قد وی کمی از شترمرغ کوتاه تر و گردنش مخصوصاً از گردن شترمرغ قصیرتر است . ساق پای وی نیز از ساق پای شترمرغ کوتاه ـ تر می باشد.