باب شام
یکی از محله های چهارگانه قدیم است درجانب غربی بغداد. (سمعانی ). رجوع به باب الشام شود.
باب علی
یکی از چهار در مسجد حرام بر جانب مشرق: ... و چون ازین دو (باب النبی ) بگذری هم بر این دیوار مشرقی باب علی علیه السلام است و این آن در است که امیرالمومنین علی علیه السلام در مسجد رفتی به نماز و این در به سه طاقست . (سفرنامه ناصرخسرو چ برلین صص 104 - 105).
باب جبار
دهی است به بحرین . (منتهی الارب ).
باب دستانی
منسوب بباب دستان . رجوع به باب دستان شود. (معجم البلدان ) (سمعانی ).
بابسر
برگ سناء مکی . (الفاظ الادویة چ کانپور 1332 ه' . ق.).
بابشامی
منسوب است به باب شام . (سمعانی ).
باب عمان
دروازه و کویی به بغداد. (تجارب الامم چ عکسی لیدن ج 2 ص 331، 559).
باب دشت
محله ای به اصفهان و آنرا دیردشت نیز گویند. (از تاج العروس ).
باب سراده
از دروازه های مادرید (مجریط) بوده است . (الحلل السندسیه ج 1 ص 346).
باب شدن
متداول . معمول . مرسوم . مد شدن . رجوع به باب شود.
بابغیش
ناحیه میانه آذربایجان و اربل . رودخانه زاب اعلی (بزرگ) از آن میگذرد.(معجم البلدان ) (مرآت البلدان ج 1 ص 25) (مراصدالاطلاع ).
باب جده
یکی از چهار دروازه مسجد حرام (مکه معظمه ). (نزهةالقلوب ).
باب دولت
یکی از نه دروازه شهر شیراز: ملک شرف الدین محمودشاه اینجو تجدید عمارت بارو (شیراز) کرد و بر بالای آن بروج جهت محافظان از آجرخانه ها ساخت . شهر شیراز هفده محله است و نه دروازه دارد...باب دولت ... (نزهة القلوب چ لیدن ج 3 ص 114).
باب سرود
دهی از دهستان هنزا بخش ساردوئیه شهرستان جیرفت 23 هزارگزی باختر ساردوئیه و یک هزارگزی شمال راه مالرو بافت به ساردوئیه کوهستانی ، سردسیر. سکنه آن 58 تن . آب آن از رودخانه تامین می شود. محصول آنجا غلات ، حبوبات و میوه درختی است . شغل اهالی زراعت و صنایع دستی آنها پارچه کرکی بافی می باشد. راه مالرو دارد. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8).
باب شقره
بیزغره . از دروازه های قدیم طلیطله است . رجوع به باب بیزغره وباب شاقره شود. (الحلل السندسیه ج 1 صص 436 - 464).
باب فرغانی
جامی آرد: نام وی عمرست ، بفرغانه بود و درویشان آن دیار مشایخ بزرگ را باب خوانند. مردی صاحب کرامات ظاهر بوده و صاحب کتاب کشف المحجوب گفته است که «وی [از ] اوتادالارض بود». شیخ الاسلام گفته که شیخ عمو وی را دیده بود، وی گوید که روزی پیش وی نشسته بودم یکی درآمد و گفت دعائی بکن که سرکب بازآمد، و سرکب امیری بود که بجنگ آمدی ، و باب فرغانی بر کنار آتش دان نشسته بود جورب در پای او. آفتابه آنجا نهاده بود. پای بر آفتابه زد و گفت افکندمش . سرکب فی الحال بر در شهر از اسب سرنگون بیفتاد و گردنش بشکست . و هم شیخ عمو گوید که یکی درآمد و گفت ای باب دعا کن تا باران آید، دعا کرد باران درآمد. دیگر بار بعد هفته ای همان مرد آمد گفت : دعا کن که باران بازایستد. دعا کرد باران بازایستاد، و صاحب کشف المحجوب گوید که باب را عجوزه ای بود نام وی فاطمه ، چون قصد زیارت باب کردم و نزدیک وی رسیدم گفت بچه آمدی ؟ گفتم تا شیخ را ببینم بصورت ، وی بمن نظری کند به شفقت . گفت ای پسر من خود از فلان روز ترا می بینم و تا از منت غائب نگردانند خواهمت دید. روز را حساب کردم آن روز ابتدای توبه من بود. پس گفت : ای پسر سپردن مسافت کار کودکان است ، پس ازین زیارت بهمت کن که شخصی کرای آن نکند که زیارت وی کنند و اندر حضور اشباح هیچ چیز نیست . پس گفت : ای فاطمه آنچه داری بیار تا این درویش بخورد، طبق انگورتازه بیاورد و وقت آن نبود و بر آن رطبی چند، و بفرغانه رطب ممکن نبود. (نفحات الانس چ هند صص 180 - 179). و رجوع به لغات تاریخیه و جغرافیه ترکی ج 2 شود.
باب جزی
ده کوچکیست از دهستان کوهبنان بخش راور شهرستان کرمان در 56 هزارگزی شمال باختری راور و 5 هزارگزی شمال راه فرعی کوهبنان به راور سکنه آن 15 تن . (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8).
بابر
(میرزا...) ابن محمد قاسم میرزا که یکی از دختران سلطان حسین بایقرا رابزنی داشت . (حبیب السیر چ خیام ج 4 ص 320). مولف مجالس النفائس آرد: درویش وش وفائی صفت و کریم الطبع پادشاهی بود و بهمت او پادشاه در این قرنها نبوده گویند پیش او ذکر حاتم چنین گذشته که خانه حاتم چهل در داشت ، اگر سائلی بتمام آمدی او انعام کردی ، او جواب گفته که چرا از یک در چندان چیزی ندادی که بدر دیگر احتیاجش نشدی ، از رسائل تصوف به لمعات و گلشن راز مشعوف بود، طبعش بنظم نیز ملایمت داشت . ازوست این رباعی :
چون باده و جام را بهم پیوستی
میدان به یقین که رند بالادستی
جامست شریعت و حقیقت باده
چون جام شکستی به یقین بدمستی .
(مجالس النفائس چ حکمت ص 126 و 315).