جستجو

باب المعمور
دروازه و موضعی بقم: چنانچ ایشانرا [ مردم شهر ] احتیاج آن نبود که بهیچ وجه به باب المعمور حاضر شوند و ملازمت نمایند... (تاریخ قم ص 5).
باب انار
قصبه کوچک مرکزی بخش خفر شهرستان جهرم و مختصات جغرافیائی آن بقرار زیر است : طول 53 درجه و 15 دقیقه . عرض 28 درجه و 55 دقیقه . ارتفاع آن از سطح دریا در حدود 1300 گز است در 82 هزارگزی شمال باختری جهرم و 118 هزارگزی جنوب خاوری شیراز ویک هزارگزی شمال شوسه شیراز به جهرم در دامنه جنوبی کوه گر است . هوای آن گرم بالنسبه ملایم و آب مشروب و زراعتی آن از چشمه های متعدد تامین میشود. محصولات عبارتند از: میوجات مرکبات و جزئی غلات . شغل اهالی باغداری و زراعت و کسب است . سکنه قصبه 716 تن است و در حدود 20 باب دکان و یک دبستان دارد و از ادارات دولتی بخشداری و نمایندگی دادگاه و دفتر پست ، ژاندارمری در قصبه وجود دارد. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7).
باب بودن
متداول . معمول . مرسوم . مد بودن . رجوع به باب شود.
باب الطیب
یکی از سیزده مشهد بنام امیرالمومنین علی بن ابیطالب به بصره ، و آن مشهدی است در پهلوی مسجد جامع. (سفرنامه ناصرخسرو چ برلین ص 131).
باب القریتین
نام جائی است (؟ ). (آنندراج ).
باب المقبره
محله و دروازه ای است به بغداد. (تجارب الامم چ عکسی لیدن ج 21 ص 412).
باب انبار
و لشکرگاه هرثمه بر نهروان بود بر دوفرسنگی از دروازه بغداد و لشکر طاهر جائی بود که آن راباب انبار گویند سوی بصره بر یک فرسنگی از شهر. (ترجمه طبری نسخه خطی متعلق بکتابخانه مولف ص 513).
باب بیزاغره
رجوع به باب بیزغره شود.
باب العامة
="line-height: 25px;"> متاسفانه نتیجه ای برای جستجوی باب العامة در لغتنامه دهخدا یافته نشد.

برای جستجوی بهتر:
- در نوشتن املای کلمه خود بیشتر دقت کنید.
- در نوار جستجو بجای حروفی که نمیدانید از خط فاصله (-) استفاده کنید. مانند:( س-ر، یا سر-س-ان)
- در نوار جستجو می توانید ستاره (*) را برای تعداد نا معلومی از حروف بکار برید مانند: نمایشگ*، یا *وستان.
باب القنطره
یکی از پنج دروازه شهرقاهره: صفت شهر قاهره ، پنج دروازه دارد... باب القنطرة... (سفرنامه ناصرخسرو چ برلین ص 63).
باب المکاره
از دروازه های شهرطلیطله بوده است . (الحلل السندسیه ج 1 ص 431 - 432).
باب ایل
: بورسیپا شهری بود که رب النوع نبو در آن دارای پرستشگاه بود، بعدها در نزدیکی همین شهر، مردوک خداوند بزرگ بابلیها پرستیده شد و بعد در همانجا شهر نامور باب ایل ، بابل (درِ خدا) بوجود آمد. (فرهنگ ایران باستان چ اول ج 1 ص 119).
باب بیزغره
یا بیزاغره یا شقره یکی از دروازه های طلیطله .مولف الحلل السندسیه آرد: این دروازه نزدیک دروازه باب السول است و اصل آن باب شقره است که اسپانیولیها آنرا بنا کرده اند و بر فراز آن مجسمه کرکس است که شعار امپراطور شارلکان (شارلکن ) بوده است ورجوع به باب شقره شود. (الحلل السندسیه ج 1 ص 436).
باب العجلة
="line-height: 25px;"> متاسفانه نتیجه ای برای جستجوی باب العجلة در لغتنامه دهخدا یافته نشد.

برای جستجوی بهتر:
- در نوشتن املای کلمه خود بیشتر دقت کنید.
- در نوار جستجو بجای حروفی که نمیدانید از خط فاصله (-) استفاده کنید. مانند:( س-ر، یا سر-س-ان)
- در نوار جستجو می توانید ستاره (*) را برای تعداد نا معلومی از حروف بکار برید مانند: نمایشگ*، یا *وستان.
باب الکبد
رگی است که کیلوس ازآن بتوسط رگهای موسوم بفروع الباب در کبد نفوذ کند.
باب المندب
بغازی است مابین بحر احمر و خلیج عدن و میان انتهای جنوبی جزیرةالعرب و ساحل افریقا و 26 هزار گز وسعت دارد، جزیره پریم (یامیون ) و برخی از جزائر کوچک آنرا بدو قسمت منقسم سازند، آن قسمتی که در بین جزیره نام برده و ساحل یمن واقع است ، تنک و کم عمق و طرف دیگرش وسیع و عمیق میباشد. در ساحل جزیرةالعرب به محاذات جزیره مذکور دماغه موسوم به «راس منهلی » موجود است در 12 درجه و 41 دقیقه و 10 ثانیه عرض شمالی و 41 درجه و 6 دقیقه و 22 ثانیه طول شرقی واقع است . در ساحل افریقا نیز بمحاذات جزیره دماغه موسوم به «راس سبحان » هست . جزیره مذکور را دولت انگلیس بتصرف درآورد و بدانجا استحکاماتی ساخت و عساکری مقیم کرد و در نتیجه مالک و صاحب بغاز شد. (قاموس الاعلام ترکی ج 2) (لغات تاریخیه وجغرافیه ترکی ج 2). لنگرگاهی است در دریای یمن . (منتهی الارب ). لنگرگاهی است در دریای یمن بمعنی دروازه اشکها، وجه تسمیه او این است : بندر مذکور برای کشتیها و سفاین بسیار خوفناک بوده و اکثر کشتیها در آنجا غرق و تلف میشدند و اهل کشتی بر اتلاف جان ها و مالهای خود آنجا سیل سرشک روانه میکردند ازین حیث مسمی باین اسم شد. (آنندراج ): داریوش بزرگ دریای مغرب را با دریای احمر بتوسط یکی از شعب نیل اتصال داد و از این زمان کشتیها از بحرالجزایر و دریای مغرب به دریای احمر رفته و از باب المندب گذشته به دریای عمان وارد میشدند. (ایران باستان ، ج 2 ص 1491، ج 1 ص 230) (تاریخ مغول چ اقبال ص 574). و رجوع به مندب شود.
باب ایوب
مخفف ابی ایوب است و آن دهی است بزرگ بین قرمیسین و همدان در جانب راست کسی که بهمدان رود، و این ده بنام دکان معروفست . (معجم البلدان ).
باب بیزغره انتیکه
از دروازه های طلیطله است و مقصود از کلمه انتیکه ، بیزغره عتیقه یا قدیم است زیرا این دروازه از یادگارهای زمان عرب است و از آن به جاده پهناوری میگذرند که بر دو جانب آن درخت کاشته شده است . (از الحلل السندسیه ج 1 صص 436 - 437).
باب العراق
یکی از دروازه های شهر حلب: و دیگر دروازه های اطراف شهر را [ هلاکو ] بر امرا و نوئینان قسمت کرده بمحاربه و محاصره مشغول شد و باندک زمانی از باب العراق بشهر حلب درآمد... (حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 98).
باب الکحل
دروازه ای بشهر بالمه در اندلس که عرب آنرا میورقه می نامیدند. (الحلل السندسیه ج 2 ص 246).