جستجو
کد : DK-48107     

تاب دادن


تافتن . مفتول کردن . مرغول کردن . فتیله کردن . پیچاندن نخ و ریسمان و مفتول و زلف و غیره : نخ را تاب دادن ، سبیلها را تاب دادن ، تاب دادن ریسمان ، عقص شعره عقصاً. بافت موی را و تاب داد. (منتهی الارب ). قلدالحبل . تاب داد رسن را. (منتهی الارب ):
شب تیره چون زلف را تاب داد
همان تاب او چشم را خواب داد
پدید آمدآن پرده آبنوس
برآسود گیتی ز آوای کوس .

فردوسی .