جستجو

یک هفتادم
(عد. کسری ) یک جز از هفتاد جز، هفتاد یک .
یمن ناصیت
1 ـ خوش ـ اقبالی . 2 ـ صداقت ، بی گناهی .
یکدستی زدن
غافلگیر کردن ، گول زدن .
یواشکی
(اصطلاح عامیانه ) به آرامی و آهستگی . (فرهنگ لغات عامیانه ). به نرمی .آهسته . نرم . (یادداشت مولف ). و رجوع به یواش شود.
یوسف آرا
بسیار زیباتر از یوسف ، که در زیبایی آرایش دهنده یوسف باشد.
یکبار مصرف
ویژه مصرف کردن برای یک نوبت .
یوم البعث
روز رستخیز، روز قیامت .
یوم الحساب
روز قیامت ، روز شمار.
یوم الدین
روز قیامت ، روزشمار.
یوم القرار
روز قیامت ، روز رستخیز.
یکی یکدانه
(اصطلاح عامیانه ) فرزند یگانه . فرزند منحصربه فرد. تنها فرزند پدر و مادر. (از فرهنگ لغات عامیانه ).
یوم الله
روز مقدس ، روز گرامی .
یکسو شدن
کنار رفتن ، برکنار شدن .
یوم الموعود
روز قیامت ، روز رستخیز.
یکسو کردن
جدا کردن .