جستجو

یخلا بودن
بی خیال ، بی قید.
یاریدن
یاری کردن ، حمایت نمودن .
ید طولی
مهارت ، زبردستی ، توانایی .
یأجوج
1 ـ نام یکی از دو قبیله وحشی ساکن در پشت کوه های قفقاز. 2 ـ کنایه از: انسان های وحشی .
یاسامه
مالیاتی غیر از مالیات معروف به قلان و قبچور که از عشایر و کشاورزان وصول می شد.
یاعلی
این ترکیب در عرف فارسی زبانان در موارد مختلف به کار رود: 1 ـ هنگامی که دو آشنا به یکدیگر رسند و از دیدار هم خوش حال شوند. ؛~ گفتن باب دوستی با کسی گشودن . 2 ـ هنگامی که دسته جمعی بخواهند چیز سنگینی را از جا حرکت دهند. ؛ ~ کردن نام علی را گفتن و از او مدد خواستن .
یدک کش
بهمراه برنده اسب یا وسیله نقلیه دیگر را. آن که یدک کشد. قودکش . جنیبت کش . ماشین یدک کش . کشتی یدک کش ; کشتی کوچک که در رودخانه ها و یا قسمتهایی از دریا که آبی تنک و خاکی گیرنده دارد کشتی های بزرگ را هدایت کند تا به گل ننشینند و از راه نگردند. (یادداشت مولف ).
  • کسی که علاوه بر وظیفه خود مسئولیت و وظیفه دیگری را نیز به عهده دارد.
  • یائسه
    1 ـ یائس . 2 ـ زنی که دیگر عادت ماهانه نشود.
    یافه درای
    بیهوده گو، ژاژخای .
    یر به یر شدن
    بی حساب شدن ، نه بدهکار بودن و نه طلبکار بودن .
    یاالله
    1 ـ لفظی است که مردان هنگام ورود به خانه گویند، تا اگر زن نامحرم در خانه هست روی خود را بپوشاند. 2 ـ لفظی است که هنگام ورود شخص محترمی به مجلسی گویند و آن علامت بزرگداشت و احترام اوست . 3 ـ کلمه ختم مجلس سوگواری .
    یاکند
    یاقوت . (آنندراج ). سنگ قیمتی ، این لفظ را تازیان تازیکانیده [یعنی معرب ساخته ] یاقوت گفته اند. (ناظم الاطباء) :
    کجا تو باشی گردند بیخبر خوبان
    جَمَست را چه خطر هرکجا بود یاکند.

    شاکر بخارایی (از آنندراج ).

    یراعه
    1 ـ گول و بد دل . 2 ـ شترمرغ ماده . 3 ـ بیشه نشیب ، نیستان ـ ناک . 4 ـ کرم شب تاب .
    یاد آوردن
    به خاطر آوردن ، متذکر کردن .
    یال برآوردن
    گردن کشیدن ، سرافرازی نمودن .
    یراق کوبی
    کوبیدن و نصب کردن یراق در و پنجره از قبیل قفل و لولا و دستگیره و مانند آن .
    یال و کوپال
    توش و توان ، نیرو، زورمندی .
    یک هزارم
    (عد. کسری ) یک قسمت از هزار قسمت ، هزار یک .
    یکجانبه
    یک طرفه ، از یک سو.
    یللی تللی کردن
    ولگردی و هرزه گردی کردن ، عمر را به بطالت گذرانیدن .