جستجو

یاللعجب
شگفتا! عجبا!
یادمان
1 ـ آن چه برای یادبود کسی یا روی دادی ساخته می شود. 2 ـ مراسمی که برای یادبود کسی یا چیزی برپا می شود.
یالیت
ای کاش .
یادواره
مراسمی که به یاد شخصی یا روی دادی برگزار می شود.
یقه چرکین
(اصطلاح عامیانه ) یخه چرکین . تنگدست . سخت بی بضاعت . بیچاره که از مستمندی ، توانایی شستن لباس خود ندارد.
  • کنایه از مردم عامی و دهاتی و کارگر. اخلاق این طبقه در حفظ ناموس و شرف و رعایت اخلاق زیردستان از اخلاق ظاهرسازان متمدن سالم تر مانده است . (از یادداشت مولف ).
  • یار غار
    1 ـ لقب ابوبکر که هنگام هجرت پیامبر (ص ) از مکه به مدینه همراه آن حضرت در غار رفت . 2 ـ مجازاً: دوستی که انسان را در سختی تنها نمی گذارد.
    یاوه کردن
    گم کردن ، هدر دادن .
    یقه سفید
    1 ـ کارمند دفتری یا دارای شغلی که مستلزم آلودگی دست و لباس نیست . 2 ـ کسی که دستش به دهانش می رسد.
    یاوه گشتن
    گم شدن .
    یقین کردن
    باور کردن .
    یارانه
    از روی یاری ، سوبسید.
    یاوه گو
    بی هوده گو، آن که سخنان بی معنی گوید.
    یارب
    پروردگارا، ای خدا.
    یخ در بهشت
    1 ـ نوعی نوشیدنی که از شیر و شکر و نشاسته درست کنند. 2 ـ شربت آبلیمو.
    یاره گیر
    1 ـ باج و خراج گیر. 2 ـ جمع کننده محصول .
    یخ دان
    1 ـ ظرفی که یخ در آن نهند. 2 ـ ظرفی صندوق مانند که در سفر خوراکی ها را در آن نهند. 3 ـ هرچیز از مال و اسباب که ذخیره گذارند تا وقت حاجت به کار آید.
    یاری خواستن
    1 ـ کمک طلبیدن ، استعانت . 2 ـ توانایی خواستن .
    یخ شکن
    آنکه یا آنچه یخ را بشکند. شکننده یخ .
  • نوعی چکش یا تیشه با نوک تیز برای شکستن یخ . آلت یخ شکن چون کلند و چکش نوک تیز. (یادداشت مولف ).
  • کشتی برای شکستن یخهای قطبی . ناو قطبی که یخهای قطبی را شکند و آن برای سفر به نواحی قطبی ساخته شده است . (یادداشت مولف ).
  • نوعی زنجیر با دانه های خاص که بر چرخ اتومبیل قرار دهند.
  • نوعی لاستیک چرخ اتومبیل که در رویه آن میخچه ها یا دگمه مانندهایی تعبیه کرده اند برای جلوگیری از لغزیدن چرخها در روی یخ و برف .
  • یک پهلو
    لجوج . (ناظم الاطباء). لجباز. یک دنده . مستبد برای . ستیهنده . سِمِج . (یادداشت مولف ):
    چرا بازو به قتلم می گشایی
    چو تیغ از ناز یک پهلو چرایی .

    کلیم (از آنندراج ).

    یخاری
    بالا.